نرمافزارهای مدیریت فرآیند کسب و کار (ابزارهای BPM) را بشناسید
مدیرانی که میدانند BPM چیست و چه مزایای دارد، آگاه هستند که بهترین راه برای تکرار موفقیتهای پیشین سازمان و بهبود فرآیندهای موجود، بهکارگیری سیستمهای نرمافزاری BPM (ابزارهای BPM) است. در گذشته ایجاد یک نرمافزار، فرآیندی بسیار طولانی بود و نیاز به استخدام تعداد زیادی افراد خبره در زمینه کامپیوتر و برنامهنویسی داشت که پیش از شروع فاز طراحی و ساخت برنامههای نرمافزاری با دقت هر یک از وظایف را درون فرآیندی قرار دهند. این پروسه طولانی بدون در نظر گرفتن زمانی است که برای گامهای تعمیر و نگهداری، عیبیابی و اشکالزدایی پس از پیادهسازی نرمافزار صورت میگیرد.
در نتیجه ایجاد نرمافزار نیازمند یک همکاری مداوم بین تیم فناوری اطلاعات و کارکنان سازمان و صرف ساعات بیشماری بود. امروزه ایجاد ابزارهای فرآیند کسب و کار تنها نیازمند کمک اندکی از جانب تکنسین فناوری اطلاعات میباشد. در حال حاضر مجموعه برنامههای نرمافزاری وجود دارند که به ایجاد فرآیندهای کسب و کار کمک میکنند.
معرفی ابزارهای BPM
وظیفه اصلی ابزارهای نوین و کاربرپسند BPM جمعآوری و دریافت اطلاعات و ترجمه آن به مفاهیم قابل درک در کسب و کار است. اطلاعاتی که میتوانند برای ایجاد یک عملیات گسترده افزایش ارزش محصول، خدمات و همچنین کاهش هزینهها و منابع بکار گرفته شوند. ارائهدهندگان پیشرو در زمینه نرمافزار مدیریت فرآیند کسب و کار (BPMS)؛ ابزارهایی با قابلیت طراحی، مدلسازی، اجرا، نظارت و بهینهسازی فرآیندهای کسب و کار را ارائه میدهند. در ادامه سه مورد از پرکاربردترین ابزارهای BPM را معرفی میکنیم.
ابزار Process Maker (پروسسمیکر):
زمانی که صحبت از ابزار BPM به میان میآید، پروسسمیکر یکی از قدرتمندترین پلتفرمهای اجارهای است. قابلیتی که نرم افزار پروسس میکر را از سایر ابزارهای BPM متفاوت میکند ویژگی اجاره چندگانه این نرمافزار است. قابلیت اجاره چندگانه نرمافزار به معماری ابزار برای سرویسدهی به مشتریان متعدد در بستری امن و درون یک اجرای منفرد از برنامه اشاره میکند.
اجاره چندگانه مانند اجارهنشینی در آپارتمان مسکونی است. یک آپارتمان از مجموعهای از واحدها تشکیل شده و هر واحد توسط فردی اجاره میشود. هر یک از افراد مستقر در آپارتمان علاوه بر اینکه دارای حریم شخصی و ایمن خود هستند میتوانند از بخشهای اشتراکی ساختمان نظیر راهرو و… نیز استفاده کنند.
اجاره چندگانه در نرمافزار نیز دارای مفهومی مشابه است. هر کاربر نرمافزار باید بتواند به توابع نرمافزار دسترسی داشته باشد و همچنین دادههای خود را (بدون در نظر گرفتن افرادی که در همان زمان با ابزار کار میکنند) ذخیره کند. علاوه بر سهولت استفاده؛ Process Maker یک راهکار سازگار با BPMN 2.0 است و میتواند پیچیدهترین جریان کاری را مدیریت نماید.
پروسس میکر به کاربران اجازه میدهد تا جریانهای کاری با امکانات زیر را ایجاد نمایند:
- دروازههایی با شرایط سفارشی
- ایجاد دروازههای موازی، فراگیر و انحصاری
- رویدادهای تایمر
- رویدادهای مرزی و مدیریت استثناء
- مدیریت خطای عالی
- فرآیندهای چندگانه در پروژهها
- تعریف متغیرها
- طراحی فرم تودرتو با شبکهها و قوانین پیچیده
- اتصالات سفارشی
- جاوا اسکریپت سفارشی و…
اگر مایل به یادگیری نرمافزار Process Maker میباشید؛ آکادمی فراگستر دوره آموزشی این نرمافزار را بصورت آنلاین و حضوری برگزار میکند.
ابزار KissFlow:
KissFlow نیز مانند Process Maker در یک پلت فرم اجاره چندگانه همراه با امکان ایجاد جریان کار برای تعداد زیادی کاربر ارائه میشود. قابلیت کشیدن و رها کردن (Drag and Drop) توابع در این نرمافزار موجبات سادگی در استفاده و سهولت در طراحی را فراهم نموده است.
نکته کلیدی در نرمافزار kissFlow سادگی است، اگر برای کسب و کار خود به نرمافزاری ساده نیاز دارید KissFlow اولین گزینه پیشنهادی میباشد. ضمن اینکه این نرمافزار پاسخگوی خوبی به نیازمندیهای کسب و کارهای کوچک با کارکنانی بین ۵ الی ۲۰ نفر میباشد.
ابزار Bizagi (بیزاجی):
Bizagi از کاملترین ابزارهای BPM و دارای سه ماژول جامع Studio، Engine و BPM Modeler است. این نرمافزار خودکارسازی فرآیندهای سازمانی را برای کسب و کارهای بزرگ، در زمینههای ترکیب و هماهنگی دادهها، دانش، ابزار و فرآیندها پیشنهاد میدهد. با این وجود بیزاجی همچنان یک گزینه خوب برای کسب و کارهای کوچک تا متوسط نیز به شمار میرود.
دو نکته منحصربفرد در مورد Bizagi وجود دارد:
- ویژگیهای کم کد (Low-Code): به خودکارسازی سریع جریانکاری کمک میکند.
- معماری چابک: قابلیت افزودن لایه به سیستمهای قبلی (موروثی)
این دو فاکتور به شرکتهای بزرگ با تکنولوژیهای قدیمی کمک میکند تا به سرعت و سهولت به یک اقتصاد رقابتی دیجیتال تبدیل و تسهیل شوند. البته Bizagi دارای ویژگیهای قابل توجه دیگری مانند مدلسازی فرآیند، مسیرهای تبدیل کسب و کار و موارد مدیریتی نیز میباشد. همچنین یک فرآیند جامع یادگیری الکترونیکی و پشتیبانی مشتریان را در هنگام ورود به سیستم ارایه میدهد.
چالش در BPM:
مدیریت فرآیندهای کسب و کار یکی از چالشهای دشوار برای مدیران کسب و کار است. زیرا سیستمها از فرآیندهای پیچیدهای استفاده میکنند که به سرعت در حال تغییر هستند. در نتیجه اصل انعطافپذیری و پاسخگویی سیستمها یکی از نقاط قوت آنها برای پاسخگویی موثر به رویدادها است.
با وجود تکنولوژیهای مفید در ابزار BPM هنوز استفاده از یک BPMS، تضمینی برای موفقیت محصول و کسب و کار بشمار نمیرود. بلکه تنها یکی از فاکتورهای موفقیت در مسیر مدیریت فرآیند کسب و کار محسوب میشود. شرکت در دوره آموزش BPMS (نرمافزار BPM) و دانلود کاتالوگ دورههای آموزشی آکادمی فراگستر میتواند گام آغازین در مسیر موفقیت کسب و کار شما باشد. همچنین میتوانید دانش مدیریت فرآیند خود را با مطالعه مقالات آموزش BPM و BPMS فراگستر افزایش دهید.
در همین راستا آکادمی فراگستر، با توجه به این الزام دولتی و با هدف فرهنگسازی مناسب در زمینه انتقال دانش و استقرار مدیریت فرایندها در شرکتها و سازمانها و به سبب تجربیات موفق پیادهسازی و اجرای نرمافزارهای BPMS در کشور، اقدام به برگزاری دورههای آموزشی سازمانی و اختصاصی نموده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در این دورهها لطفا به لینک زیر مراجعه کنید.
چقدر با نرم افزار فرایند کاوی آشنا هستید؟
امروز قصد داریم مسیر فرایند کاوی را در چارچوب نرم افزار فرایند کاوی بررسی کنیم و به طور مفصل به معرفی این نرم افزارها و مطالعه آنها بپردازیم.
با مطالعه مطالب قبلی در خصوص فرایند کاوی، دانستیم در استخراج فرایند، از دادههای موجود در سیستمهای اطلاعاتی یک سازمان استفاده کرده و آنچه به طور واقعی در فرایندها اتفاق میافتد و همچنین چگونگی اجرای آنها را پردازش میکنیم.
معمولا سیستمهای IT، اطلاعات را در پایگاه دادهها ذخیره و Log هایی ایجاد میکنند که در فرایند کاوی با عنوان دادههای رویداد (Event data) شناخته میشوند. این موضوع، پایه و اساس فرایند کاوی به شمار میرود.
برای آشنایی کامل با فرایند کاوی و روشهای آن، مقاله تکنیک فرایند کاوی را بخوانید.
چرا فرایند کاوی مهم است؟
از آنجا که اغلب تنگناها در فرایندها پنهان هستند، بحث فرایند کاوی مطرح میشود. فرایند کاوی قادر است تصویری بزرگ، واضح و مشخص از فرایندهای کسب و کار سازمان ارائه کند. همچنین میتواند بر علل پایهای و اساسی انحرافات، تنگناها و تغییرات تمرکز کند. بنابراین استفاده از تکنیک فرایند کاوی میتواند لغزشها و انحرافات ناخواسته را از بین ببرد.
اما استفاده از این تکنیک نیازمند راهکارهای نرم افزاری است. در ادامه ضمن بررسی لزوم استفاده از نرم افزار فرایند کاوی، تعدادی از این نرم افزارها را نیز معرفی خواهیم کرد.
نرم افزار فرایند کاوی چیست؟
در فرایند کاوی، انتخاب نرم افزار اهمیت زیادی دارد، چرا که فرایندها صرفا بر اساس دادههای موجود در سازمان و سیستمهای اطلاعاتی در نرم افزار به دست میآیند. بنابراین اگر نرم افزاری که انتخاب کردهاید، نقص و مشکلی داشته باشد، علاهبر تحت تاثیر قرار گرفتن تمامی اقدامات بعدی، تحلیلگر نیز گمراه خواهد شد.
برخی از نرم افزارهای فرایند کاوی، علاوه بر عملکرد متداول در این حوزه شامل کشف و تحلیل فرایندهای اجرایی، تحلیلی از شبکه اجتماعی ذینفعان و روابط میان آنها نیز ارائه میدهند. که این موضوع در تحلیل و بهینهسازی فرایندها اثر زیادی دارد.
در ادامه به معرفی و بررسی تعدادی از نرم افزارهای فرایند کاوی میپردازیم. اما پیش از آن خوب است بدانید، نرم افزار فرایند کاوی به دو دسته متن باز و انحصاری تقسیم میشود. بر این اساس ویژگیهای شاخص هر کدام را بیان خواهیم کرد.
ابزارهای متن باز
ProM Tools
نرم افزار ProM یک چارچوب قابل توسعه است که از طیف گسترده تکنیکهای استخراج فرایند، به صورت plugin پشتیبانی میکند. این نرم افزار مستقل از سیستم عامل است. هر چند ProM Tools مبتنی بر جاوا است اما به سادگی با سکوهای دیگر یکپارچه شده و به صورت رایگان بارگیری میشود. برخی از ویژگیهای شاخص این ابزار عبارت است از:
- کاوش تعاملی مبتنی بر داده
- جستجوی فرایندهای چند منظری
- جستجوی رویداد نگارهها
- استخراج رویداد نگارههای مبتنی بر الگو
Apromore
از جمله نرم افزارهای منبع باز و پرکاربرد است که بسیاری از سازمانهای بزرگ از آن برای تحقیقات پیشرفته استفاده میکنند. Apromore به عنوان یک سکوی پیشرفته برای تحلیل فرایندهای کسب و کار طراحی شده که محدوده وسیعی از ویژگیها و کارکردها را پوشش میدهد.
هنگامی که از عملیات سازمان خود شناخت کافی پیدا کردید، میتوانید به وسیله Apromore، فرصتهای بهبود عملکرد سازمانی را در ابعاد مختلفی مانند کارایی، کیفیت، انطباق و چابکی شناسایی کنید. خوب است بدانید این نرم افزار اولین ابزاری است که قابلیت جستجوی خودکار انواع مدلهای مبتنی بر BPMN را دارد.
از جمله ویژگیهای این ابزار عبارت است از:
- مقایسه مدلهای مبتنی بر BPMN و رویداد نگارهها
- بازنمایی مجدد مدلهای BPMN و رویداد نگارهها
- یافتن و مشخص کردن فرایندهای انحرافی در رویداد نگارهها
- تحلیل مرحله به مرحله کارایی فرایندها
- پیش بینی میزان کارایی فرایندها
Disco
از دیگر ابزارهای مفید و پرکاربرد در فرایند کاوی، نرم افزار Disco است. این نرم افزار، ابزار جامع و کاملی است که گستره وسیعی از ویژگیها در تجربیات هوشمند را برای تحلیل و بررسی در اختیار کاربران قرار میدهد. خوب است بدانید، Disco، به وسیله شرکت fluxicom در هلند توسعه یافته و بر روی Windows و mac قابل پیاده سازی و اجرا است.
ابزارهای انحصاری
Process Street
به وسیله این نرم افزار فرایند کاوی، شما میتوانید یک قالب (template) برای فرایندهای خود ایجاد کرده و آنها را به طور سفارشی اجرا کنید. در هر template میتوانید یک Template Overview داشته باشید. این صفحه میتواند موارد مرتبط با فرایندهای اجرا شده، دادههای ورودی و فرآوردههای مرتبط را به شما نشان دهد. این دادهها میتوانند با خروجی CSV برای اجرا و آنالیز مورد استفاده قرار گیرند. تحلیل این دادهها میتواد در بهبود و ارتقای فرایندها تاثیر زیادی داشته باشد.
به عنوان مثال، میتوانید مجموعهای از کارمندان را برای اجرای وظایف مختلف در زمانهای متفاوت تعیین کرده و مشاهده کنید هر کدام از آنها چگونه با فرایندها کار میکنند.
این نرم افزار ویژگیهای مثبت زیادی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
- افزایش پیوستگی در میان فرایندها
- الزام افراد به دنبال کردن فرایندها
- امکان اجرای template ها به همراه جزئیات کامل برای تکمیل وظایف
KOFAX
نرم افزار KOFAX یک ابزار شاخص در زمینه خودکارسازی فرایندهای رباتیک و خودکار سازی فرایندهای تجاری است. داده نگارهها از منابع مختلف میتوانند برای تحلیل و بررسی به این نرم افزار وارد شوند. این را هم بدانید که با نرم افزار KOFAX، هر فرد به عنوان عضوی از تیم ارزیابی میتواند کارایی خود را مشاهده کرده و بفهمد در حوزههای مختلف کسب و کار، کدام اتفاقات تاثیر بیشتری داشتهاند؟
همچنین به وسیله این ابزار شما میتوانید داشبورد سفارشی سازی شده مورد نیاز خود را ایجاد و گزارشات مورد نظر را دریافت کنید.
موارد زیر از ویژگیهای این نرم افزار به حساب میآید:
- مدیریت فرایند
- اتوماسیون فرایند رباتیک
- امضای الکترونیکی
- ایجاد تحرک در سازمان
- ارائه خدمات ارتباطی با مخاطبان
Celonis
در این نرم افزار، دادههای مورد نیاز از Saleforce، Oracle و Microsoft Dynamics و بسیاری از سکوهای دیگر دریافت میشوند، در مرحله بعد این دادهها بصری شده و به روشی آسان، قابل فهم میشوند. سپس به همراه مجموعهای از توصیهها برای ارتقا و بهینه سازی فرایندها قابل ارائه خواهند بود. ابزار Celonis یک طراحی بسیار شفاف و مدرن دارد. این نرم افزار با استفاده از سیستم یادگیری ماشین میتواند روشها و میزان اثربخشی فرایندها را محاسبه کند. همچنین قادر است با ارئه رویکردی جدید به محاسبات تصمیمگیری بپردازد.
ARIS
از نرم افزارهای پرطرفدار است که با بیش از 3000 نسخه فروش رفته، قویترین ابزار مدلسازی فرایندهای کسب و کار به شمار میرود. ARIS میتواند با دریافت اطلاعات از منابع مختلف، نحوه عملکرد واقعی فرایندها را تحلیل کند. به بیان دیگر به عنوان نوعی ابزار شاخص در استاندارد سازی فرایندها مورد استفاده قرار میگیرد.
ابزار ARIS میتواند از طریق قابلیتهای خود به انجام امور معماری سازمانی بپردازد. همچنین از طریق این نرم افزار، امکان شناسایی و ثبت مستندات فرایندها و بهبود فرایندها امکانپذیر است. علاوه براین، ابزار ARIS قادر است مدلی از منابع و فعالیتها را طبق محاسبات هزینهای ارائه داده و فرایندهای استاندارد شده را به صورت مدلسازی شده نمایش دهد.
Icaro Tech EverFlow
این نرم افزار بر اساس رویداد نگارهها و تکنیکهای کشف فرایند، میتواند نقاط شکست و چالههای فرایند را شناسایی کند.
یکی از قابلیتهای ابزار Icaro Tech EverFlow تهیه نقشه فرایند 3 بعدی است، که میتواند در درک بهتر و سریعتر بسیاری از پیچیدگیها به شما کمک کند. یک ویژگی دیگر، بصری سازی 3 بعدی است، که این ویژگی واقعا یک نقطه تمایز برتر به شمار میرود.
این ابزار قابلیتهای متعددی دارد که در ادامه تعدادی از آنها را معرفی میکنیم.
- قابلیت ترسیم، مدلسازی، تحلیلو شبیهسازی فرایندها
- پویایی قابل توجه و توانایی برقراری ارتباط بین اشیا
- قابلیت پشتیبانی از استاندارد BPMN
و در انتها…
در این مطلب با نرم افزار فرایند کاوی آشنا شدیم و دانستیم نرم افزار فرایند کاوی، مجموعهای از تکنیکها است که از الگوریتمهای خاص، آنالیز آماری، هوش مصنوعی و سیستم پایگاه دادهها استفاده میکند تا اطلاعات را از دیدگاهها و ابعاد مختلف، تجزیه و تحلیل کند.
روش فرایند کاوی قادر است مدلهایی را تولید کند که تمام مسیرهای ممکن یک فرایند را نشان میدهد. هدف آن نیز تحلیل جامع و دقیق فرایندهای موجود است.
اندیکاتور MFI چیست و چه کاربردی در تحلیل تکنیکال دارد؟
اندیکاتور RSI و MFI دو اندیکاتور مهم در تحلیل تکنیکال هستند که اندیکاتور mfi مخفف (money flow index) به معنی شاخص جریان پول است و یک اسیلاتور تکنیکی بوده و از فاکتورهای قیمت و حجم برای تشخیص وضعیت های افراط در فروش و خرید استفاده می کند. اندیکاتور mfi همچنین برای تشخیص واگرایی نیز به کار برده می شود که نسبت به تغییر قیمت روند هشدار می دهد. اسیلاتور مابین ۰ تا ۱۰۰ نوسان می کند. اندیکاتور جریان پول یکی از معروف ترین اندیکاتور های تکنیکال می باشد.
اندیکاتور MFI چیست؟
اندیکاتور MFI از جمله اندیکاتورهای پرکاربرد در تحلیل تکنیکال است که به دلیل استفاده از ورودیهای مربوط به حجم، در دسته معروفترین اندیکاتورهای حجمی قرار میگیرد. به طور کلی آگاهی از کاربرد اندیکاتورها و تفسیر نتایج حاصل از بررسی آنها میتواند منجر به کسب اطلاعات خوبی در خصوص سهم شود.
برخلاف اسیلاتور های معمولی چون RSI اندیکاتور mfi از هر دو داده های حجم و قیمت را شامل می شود. به همین دلیل برخی از تحلیلگران از mfi به عنوان RSI همراه با وزن حجمی نام می برند. آشنایی با اندیکاتورها از مهمترین بحث های تحلیل تکنیکال است. در این مقاله با اندیکاتور جریان نقدینگی یا همان mfi و تفاوت های اندیکاتورMFI با اندیکاتور RSI آشنا می شوید.
نکات کلیدی در مورد اندیکاتور MFI
- اندیکاتور mfi به طور معمول با استفاده از ۱۴ دوره داده محاسبه می شود.
- اندیکاتورmfi بالای عدد ۸۰ نمایانگر افراط در خرید و mfi زیر ۴۰ نمایانگر افراط در فروش است.
- خرید بیش از حد یا فروش بیش از حد الزاما به معنی بازگشت قیمت نمی باشد، فقط قیمت (عاملی برای حجم) نزدیک به بالاترین یا پایین ترین دامنه قیمت اخیر آن است.
- خالقان اندیکاتور mfi ژن کونگ و آروم سودداک توصیه می کنند تا از سطوح ۹۰ و ۱۰ به عنوان افراط در خرید و افراط در فروش استفاده شود. این سطوح به ندرت قابل دسترسی هستند ولی در صورت مشاهده شدن به معنی بازگشت خط روند قیمت می باشد.
- واگرایی بین قیمت و شاخص قابل توجه است. برای مثال اگر اندیکاتور صعودی باشد در حالی که قیمت کاهش یابد یا در حالت رنج قرار بگیرد، قیمت می تواند شروع به افزایش کند.
شاخص جریان نقدینگی
فرمول محاسبه اندیکاتور mfi یا money flow index
- مرحله اول: محاسبه میانگین سه قسمت
در فرمول بالا میانگین بالا، پایین و بسته شده قیمت را بدست می آوریم.
Positive money flow یا جریان پول مثبت حاصل جمع تمام روزهایی است که میانگین سه قیمت بالاتر از روز قبل خود است.
Negative money flow یا جریان پول منفی حاصل جمع تمام روزهایی است که میانگین سه قیمت پائین تر از روز قبل خود است.
- مرحله چهارم: محاسبه شاخص جریان نقدینگی یا همان mfi
نکته: بهتر است یادآوری کنیم برای استفاده درست از اندیکاتور mfi لازم نیست نحوه محاسبه فرمول را بدانیم.
شاخص جریان پول یا اندیکاتور mfi در تحلیل تکنیکال به شما چه می گوید؟
یکی از راه های اصلی استفاده از این اندیکاتور زمانی است که واگرایی وجود دارد. واگرایی زمانی رخ می دهد که اسیلاتور در خلاف جهت خط روند قیمت حرکت می کند. این یک سیگنال از بازگشت روند قیمت است.
برای مثال، یک شاخص جریان نقدینگی بسیار بالا یا اندیکاتور mfi وقتی شروع به پایین آمدن زیر ۸۰ می کند در حالی که قیمت سهام به حالت صعودی خود ادامه می دهد نشانه ای از معکوس شدن خط روند به سمت پایین است. در مقابل، یک اندیکاتور mfi خیلی پایین وقتی بالای سطح ۲۰ میرسد در حالی که سهامدار ها به فروش خود ادامه می دهند نشانه ای از بازگشت قیمت و صعودی شدن آن است.
معامله گران همچنین دنبال واگرایی های خیلی بزرگ همراه با امواج متعدد در قیمت و mfi هستند. برای مثال، یک سهم به ۱۰ دلار برخورد می کند و به ۸ دلار برمی گردد و دوباره به ۱۲ دلار می رسد. قیمت دو هدف موفق آمیز در ۱۰ دلار و ۱۲ دلار داشته است. اگر قیمت زمانی که به ۱۲ دلار رسید، اندیکاتور mfi یه LH تشکیل دهد دیگر اندیکاتور به یک High جدید برخورد نخواهد کرد. این عمل می تواند کاهش قیمت ها را پیش بینی کن
سطح های فروش بیش از حد و خرید بیش از حد سیگنال هایی برای فرصت های معاملاتی احتمالی است. حرکت به زیر ۱۰ و یا حرکت به بالای ۹۰ به ندرت اتفاق می افتد. معامله گران از اندیکاتور mfi در زمان حرکت به بالای ۱۰ برای انجام معاملات خرید استفاده می کنند. وقتی اندیکاتور mfi به زیر ۹۰ حرکت کرد از آن به عنوان سیگنال فروش استفاده می کنند.
حرکت های دیگر به غیر از فروش بیش از حد یا خرید بیش از حد نیز می تواند فرصت های معاملاتی مفیدی را در پیش داشته باشد. برای مثال، وقتی قیمت در روند صعودی قرار دارد نزول به زیر ۲۰ ( یا حتی ۳۰) و سپس صعود به بالای آن می تواند نشانه ای از بازگشت قیمت ها باشد و روند صعودی قیمت از سر گرفته شده است. همین پروسه در روند نزولی نیز رخ می دهد. وقتی موقعیت فروش این اندیکاتور به بالای ۷۰ یا ۸۰ می رسد می تواند رخ دهد. اما وقتی دوباره به پایین حرکت کرد زمان ورود به معاملات فروش است.
تفاوت های بین اندیکاتور mfi و اندیکاتور RSI چیست؟
اندیکاتور mfi و اندیکاتور RSI در تحلیل تکنیکال خیلی به هم نزدیک هستند. تفاوت اصلی در این است که اندیکاتور جریان نقدینگی mfi شامل حجم می شود اما اندیکاتور RSI نه. تحلیل کنندگان حجم معتقند این یک شاخص برجسته است. همچنین آنها باور دارند اندیکاتور mfi به موقع تر از اندیکاتور RSI می تواند سیگنال داده و بازگشت های احتمالی را هشدار دهد. یک اندیکاتور بهتر از اندیکاتور دیگر نیست آنها به سادگی عناصر متفاوتی را شامل می شوند و در زمان های مختلف سیگنال هایی را ارائه می دهند.
محدودیت های شاخص جریان نقدینگی یا mfi چیست؟
اندیکاتور mfi ممکن است گاهی سیگنال های اشتباه نیز صادر کند. این اتفاق زمانی می افتد که اندیکاتور یک سیگنال خوب صادر می کند، اما بعد قیمت ها طبق انتظار پیش نمی رود و معاملات به شکست بر می خورد. به عنوان مثال، واگرایی شاید منجر به معکوس شدن قیمت ها نشود.
این اندیکاتور همچنین ممکن است برخی از سیگنال های مهم را صادر نکند. برای مثال وقتی یک واگرایی خبر از معکوس شدن قیمت ها در برخی مواقع می دهد، واگرایی برای همه معکوس شدن قیمت ها ظاهر نمی شود. به همین دلیل، توصیه می شود معامله گران از اشکال دیگر آنالیز و کنترل ریسک استفاده کنند و به طور انحصاری فقط بر روی یک اندیکاتور متمرکز نشوند.
چرا توجه به اندیکاتور MFI مهم است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ببینیم اندیکاتور MFI نشانگر چه مواردی است. مهمترین مسئلهای که این اندیکاتور به آن میپردازد، نمایش قدرت پول است. اما این جمله چه معنایی دارد؟ در حقیقت قدرت پول، قدرت حرکت سهم را نشان میدهد. یعنی اینکه سهم تا چه میزان میتواند به روند صعودی خود ادامه دهد یا برعکس به سمت قیمتهای پایین افت پیدا کند.
در واقع نباید هیچگاه فراموش کرد که ورود و خروج نقدینگی تاثیرات بسیار جدی بر حرکت سهم میگذارند. طبیعی است که همزمان با ورود نقدینگی و پول بیشتر، حجم معاملات نیز افزایش پیدا میکند. از آنجایی که این اندیکاتور با توجه به ماهیتی که دارد، علاوه بر قیمت به حجم هم توجه میکند، میتواند ورود و یا خروج نقدینگی را نمایش دهد. به این ترتیب با مقایسه اندیکاتور MFI و روند قیمت سهم، میتوان حرکتهای آینده سهم را تا میزان زیادی به درستی پیشبینی کرد.
پس آنچه در اینجا مهم است، جریان پول ورودی و جریان پول خروجی است. با مقایسه این دو میزان میتوان به قدرت حرکت سهم پی برد. ممکن است مقایسه این دو میزان، نه تنها حاکی از قدرت حرکت سهم باشد، بلکه نشاندهنده روند منفی باشد.
با توجه به مسائلی که گفته شد، اندیکاتور MFI در کنار سایر ابزارهای تحلیلی میتواند در انتخاب سهم مناسب و یا تصیمگیری در خصوص نگهداری یا فروش نمادی که اکنون در سبد سهام خود داریم، کمک فراوانی به ما کند.
ترکیب اندیکاتور MFI با RSI و نتایج جالب آن
گفتیم که نمیتوان به تنهایی بر یک اندیکاتور تکیه کرد. چرا که هیچکدام از اندیکاتورهای موجود نمیتوانند پیشبینی صد درصدی از روند حرکت سهم ارائه کند. به همین دلیل است که استفاده از ترکیب چند اندیکاتور میتواند به میزان زیادی موجب برطرف شدن تردیدهای معاملهگران در خصوص ورود به سهم یا خروج از آن شود. البته فراموش نکنید حتی به این ترتیب، باز هم نیازمند مشخص کردن استراتژی معاملاتی هستیم و باید عوامل دیگری را نیز مدنظر قرار دهیم.
یکی از کاربردهای جذاب اندیکاتورها ترکیب آنهاست. به همین ترتیب میتوان دو اندیکاتور MFI و RSI را با هم ترکیب کرد. با انجام این کار میتوان رفتار این دو اندیکاتور را به صورت مقایسهای بررسی کرد و سیگنالهایی معتبرتر به دست آورد. اگر بخواهیم در چهار حالت رفتار همزمان این دو اندیکاتور را بررسی کنیم، حاصل این تحلیل به شکل زیر خواهد بود:
- زمانی که هر دو اندیکاتورRSI و MFI در سمت بالا هستند و روند صعودی دارند میتوانید در این ناحیه خرید را انجام دهید.
- به همین ترتیب زمانی که جفت اندیکاتورها در روندی منفی حرکت میکنند میتوان اقدام به فروش سهم مورد نظر کرد. این مورد به معنای سیگنال خروج است و بدترین حالت ممکن است.
- زمانی که RSI صعودی و اندیکاتورMFI منفی است نشاندهنده شکستن مقاومت قیمتی و حرکت قیمت به سمت بالا است. این امر حاکی از شرایط خوب سهم است.
- برعکس این امر نشاندهنده از دست رفتن حمایت قیمتی است. یعنی زمانی که اندیکاتورRSI نزولی و MFI صعودی است و سهم در بازه منفی حجم میخورد، میتوان احتمال داد که روندی نزولی در پیش است و این سیگنال نشاندهنده شرایط مطلوبی نیست.
در نظر داشته باشید اگر هر کدام از این دو اندیکاتور را به طور جداگانه استفاده میکردیم نمیتوانستیم سیگنالهای خرید و فروش را به شکلی کاملا مفید و در نقاط موثر دریافت کنیم.
چند پرسش و پاسخ در خصوص اندیکاتور MFI
آیا به محض ورود اندیکاتور MFI به ناحیه بالای ۸۰ باید سهم را فروخت؟
بسیاری از افراد به محض ورود اندیکاتور در نواحی بالای ۸۰ بلافاصله اقدام به فروش سهم میکنند. نکته مهم اینجاست که اولا اگر قصد خرید سهمی را دارید و میبینید که اندیکاتور MFI در بالاتر از ۸۰ قرار دارد وارد سهم نشوید؛ چرا که این عمل، اقدامی پرخطر و ریسکی است. اما اگر در حال حاضر سهم مذکور را در سبد خود دارید و میبینید که سهم در چنین وضعیتی به سر میبرد، سریعا اقدام به فروش آن نکنید. بلکه آماده باشید تا در زمان مقتضی این کار را انجام دهید. همچنین درست مشابه همین امر، اگر اندیکاتور وارد نواحی کمتر از ۲۰ شد نیز نمیتوان صرفا بر این اساس اقدام به خرید کرد.
آیا میتوان تنها با تکیه بر اندیکاتور MFI به خرید و فروش سهام پرداخت؟
قطعا خیر. اندیکاتورها از جمله ابزارهای تحلیل تکنیکال هستند که میتوانند به ما سیگنالهایی بدهند. اما نمیتوان صرفا با توجه به این اندیکاتورها دست به معامله زد. نمونههایی را میتوان در بازار سهام یافت که به رغم سیگنال خرید یا فروش اندیکاتور، رشد و یا افتی که از آنها انتظار میرفته را نداشتهاند. این ابزار تنها میتوانند در کاهش ریسک به شما کمک کنند. برای خرید و فروش باید معیارهای دیگری را نیز در نظر گرفت و نهایتا با توجه به مجموعه این ابزار تحلیلی انحصاری جدید معیارها دست به معامله زد.
آیا میان دو اندیکاتور MFI و RSI تفاوت دیگری نیز وجود دارد؟
همانطور که میدانید، در اندیکاتور RSI مرز بالای ۷۰ نشان از اشباع خرید دارد و مرز کمتر از ۳۰ حاکی از اشباع فروش است. این امر در حالیاست که در اندیکاتور MFI این اعداد به ترتیب ۸۰ و ۲۰ هستند. از سویی دیگر MFI در دسته اندیکاتورهای حجمی قرار میگیرد. این امر در حالی است که RSI در دسته اسیلاتور قرار میگیرد.
چرا اندیکاتور MFI در دسته شاخصهای پیشرو قرار دارد؟
به طور کلی دو دسته شاخص داریم. شاخصهای پیشرو و شاخصهای متاخر. شاخصهای پیشرو روند و یا واگرایی را پیش از وقوع آن اطلاع میدهند. به همین دلیل است که اندیکاتور MFI در این دسته قرار میگیرد. چرا که با قرار گرفتن در محدودههای مشخص میتواند سیگنال اشباع خرید یا فروش را پیش از وقوع آن صادر کند و به این ترتیب پیشبینی روند با کمک این اندیکاتور صورت میگیرد. اما در مقابل شاخصهای متاخر، تنها قادرند پس از ورود به روند، سیگنال خرید یا فروش و به طور کلی تغییر روند را صادر کنند.
چرا میگویند MFI در مقایسه با اندیکاتور RSI از انعطاف کمتری برخوردار است؟
دلیل این امر به تفاوت میان این دو اندیکاتور برمیگردد. در چند قسمت مختلف از همین مقاله گفتیم که در MFI به حجم نیز توجه میشود. درست به همین دلیل است که اندیکاتور MFI در مقایسه با همتای خود از انعطافپذیری کمتری برخوردار است و با توجه به حجم معاملات موزون میشود.
بازارهای انحصاری
بازارهای انحصاری نوعی فعالیت اقتصادی است که در آن فروشنده، قدرت بالایی در تعیین قیمت دارد و فروشنده میزان تولید و عرضه را به گونهی تنظیم میکند که با صرف کمترین منابع، بیشترین سود ممکن را نصیب خود کند. از آنجایی که در بازار انحصاری، رقابت در کار نیست و استانداردهای اجباری به شکل حداقلی اجرا میشوند، کیفیت چندان مورد توجه نیست.
فهرست مندرجات
۱ - مفهومشناسی انحصار
[ویرایش]
انحصار Monopoly از کلمه یونانی گرفته شده و از و کلمه monos به معنای "تک" و polein به معنای فروش میباشد. در اقتصاد، انحصار در حالتی است که برای یک کالا تنها تعداد محدودی فروشنده و یا خریدار وجود داشته باشد و برای آن کالای تولیدشده جانشین نزدیکی وجود نداشته باشد یک چنین شرایطی در بازار را حالت انحصاری گویند.
البته اصطلاح انحصاری خیلی دقیق نیست زیرا قضاوت در مورد این که یک کالا جانشین کالای دیگر است یا خیر و آن جانشینی کامل دارد یا نه مشکل و گاهی اختیاری است. لذا در برخی متون پیشنهاد شده است به جاری استفاده از انحصار فروشنده از قدرت انحصاری استفاده شود.
قدرت انحصاری عبارت از توانایی افزایش قیمت بودن از دست دادن فروش و در نتیجه ضرر کردن است هر چه قدر قدرت انحصاری یک بنگاه بیشتر باشد بعد از افزایش در قیمت میزان کمتری از فروش خود را از دست میدهد و در نتیجه زیان کمتری میکند
[۲] موریس، اس چارلز و فیلیپس، اون. آر، تحلیل اقتصادی نظریه و کاربردها، ترجمه حسن سبحانی، تهران انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، چاپ ششم، ص۸۶.
۲ - سرچشمه انحصار
[ویرایش]
دو نظریه عمومی در خصوص شکلگیری انحصارات وجود دارد:
نظریه اول خودکفایی (self sufficiency) است که سرچشمه انحصارها را حرکات بنگاههای یک صنعت بدون مداخله دولت میداند طرفداران این نظریه معتقدند بازارهای ناقص سرمایه، بازده نسبت به مقیاس و تبلیغات مانع ورود و رقابت بنگاههای جدید و بنا برای ایجاد شرایط انحصاری میگردند.
نظریه دوم مبنای مداخلهگرانه (interventionism) داشته و طرفداران آن سرچشمه تمام انحصارات زیانآور را دخالتهای دولت یا قانونگذار در فعالیتهای اقتصادی میدانند.
۳ - منابع انحصار
[ویرایش]
به طور کلی اقتصاددانان چهار عامل را برای آنکه بنگاهی بتواند به صورت انحصاری عمل نماید تشخیص دادهاند. این عوامل عبارت است از:
الف: کنترل انحصاری منابع مهم تولیدی. ممکن است انحصار به این دلیل باشد که یک بنگاه کنترل کل عرضه یک عامل تولید اصلی را که برای تولید کالای معینی لازم است را در اختیار داشته باشد.
ب: انحصار ناشی از ثبت اختراع و یا حق کشف؛ در برخی از کشورها به مخترعین و مکتشفین و یا استفاده کننده گان از این اختراعات این اجازه را میدهد که به صورت انحصاری کالای معینی را تولید و به بازار عرضه کنند.
ج: انحصار ناشی از حق الامتیاز دولتی؛ از دیگر دلایل ایجاد انحصار حق انحصاری تولید و یا واردات و توزیع برخی کالاهاست که دولتها به برخی شرکتها یا موسسات میدهند.
د: انحصار ناشی از صرفهجویی حاصل از مقیاس (انحصار طبیعی) در برخی صنایع وقتی هزینه حداقل و تولید مقرون به صرفه میشود که درمقیاس وسیع و تنها توسط یک بنگاه یا موسسه صورت میگیرد.
در چنین صنایعی به لحاظ این که منحنی هزینه متوسط بلند مدت نزولی است لذا اگر بیش از یک موسسه وارد بازار شوند هزینه متوسط افزایش یافته و موسسهای که وارد بازار گردیده امکان تولید و ادامه فعالیت نخواهد داشت. یک چنین انحصاری را انحصار طبیعی و یا ناشی از مقیاس مینامند. زیرا وقتی یک انحصارگر با سطح تولید معینی سودش حداکثر میگردد با ورود دیگر بنگاهها یا موسسات به صنعت امکانپذیر نخواهد بود.
۴ - انحصار مفید و مضر
[ویرایش]
انحصارهای مفید شامل انحصار طبیعی، انحصار ناشی از لیسانسهای انحصاری، انحصار ناشی از بازده به مقیاس و انحصار ناشی از کارایی و نوآوری است اگرچه انحصار به خودی خوئ به دلیل زیان ثابت مضر است.
در مقابل انحصارهای زیانآور شامل انحصارهای ناشی از تبانی، برخورداری از موقعیت مسلط حرکات استرانژیک، سوء استفاده از اطلاعات و سیاستهای حمایتی است. ازنظر مالکیت و کنترل نیز انحصارها به دو نوع انحصار بخش خصوصی و انحصار بخش غیرخصوصی قابل تفکیک هستند.
در حال حاضر مهمترین مساله انحصارها در کشورمان بنگاههایی هستند که در مجموعه غیرخصوصی قرار دارند و تعداد زیادی از آنها تحت مالکیت نهادهها و بنادها میباشند و دولت هیچگونه کنترلی در مدیریت آنها ندارد.
۵ - انواع بازارهای انحصاری
[ویرایش]
انواع بازارهای انحصاری عبارت هست از:
۵.۱ - بازار انحصار کامل
بازار انحصار کامل در طرف عرضه (Monopoly) همان است که در اقتصاد به عنوان انحصار کامل شناخته میشود و حالتی است که در آن یک شرکت تسلط کامل و کافی بر روی کالا یا محصولی خاص دارد و میتواند مانعی برای ورود دیگر شرکتها در بازار ایجاد کند.
در این حالت انحصارگر تنظیمکننده قیمت است و قدرت کامل بازار دارد. به همین دلیل انحصارگر معمولاً تعداد کمتری کالا تولید کرده و با قیمت بالاتری به فروش میرساند که در نتیجه آن منجر به ایجاد سود اقتصادی برای آن میشود.
۵.۲ - انحصارکامل در طرف تقاضا
انحصارکامل در طرف تقاضا (Monopsony) حالتی از ساختار بازار است که در آن تنها یک خریدار و تعداد زیادی فروشنده وجود دارد. این حالت نیز مانند انحصار طرف عرضه دارای عدمکارایی است و رقابت کامل در این حالت وجود ندارد. به صورتی که تنها خریدار آن محصول در بازار (Monopsonist)، ممکن است که شرایط معامله را به عرضه کنندگان تحمیل کند.
مانند شرایطی که انحصارگر طرف عرضه بر روی بازار کنترل دارد و شرایط معاملات را به بازار تحمیل میکند. همانطوری که ترمقدرت انحصارگر در حالت انحصار طرف عرضه وجود داشت، در این حالت نیز قدرت انحصارگر در طرف تقاضا وجود دارد. مثال این حالت در ایران بازار گندم است که در آنان تعداد زیادی تولیدکننده گندم وجود دارد، ولی تنها خریدار دولت است.
۵.۳ - انحصار دو جانبه
حالتی است که یک فروشنده و یک خریدار منفرد برای کالا وجود داشته باشد. این موقعیت که طی آن یک انحصارگر در خرید منبعی را از یک انحصارگر استخدام میک ند به انحصار دو جانه معروف است مثال این نوع انحصار این ساختار ازبازار منجر به قیمت یا مقدار تعادلی منفری نمیشود بلکه دامنهای از قیمتها و مقدار در محمده آنها قرار ابزار تحلیلی انحصاری جدید میگیرند و نتیجه نهایی به قدرت چانهزنی سیاسی دستههای مذاکرهکننده دارد.
[۶] موریس، اس چارلز و فیلیپس، اون. آر، تحلیل اقتصادی نظریه و کاربردها، ترجمه حسن سبحانی، تهران انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، چاپ ششم، ص۲۵۱.
۵.۴ - انحصار چندجانبه در طرف تقاضا
انحصار چندجانبه در طرف تقاضا (Oligopsony) حالتی از بازار است که تعداد خریداران در بازار کم است، در صورتی که تعداد فروشندگان میتواند بسیار زیاد باشد. این حالت، معمولاً در بازار عوامل تولید (به ویژه نیروی انسانی) اتفاق میافتد که تعداد کمی از شرکتها جهت به دست آوردن عوامل تولید با یکدیگر به رقابت میپردازند.
۵.۵ - انحصار چندجانبه در طرف عرضه
انحصار چندجانبه در طرف عرضه (انحصار چند قطبی یا چند جانبه) (Oligopoly)؛ بازاری است که در آن چند بنگاه کالاهای همگن یا غیر همگن را به فروش میرساند. اگر کالا همگن باشد (مانند طلا) انحصار چند قطبی خالص و اگر کالاها غیرهمگن باشد (مانند تلوزیون و ماشین) چندقطبی ناخالص نام دارد. اگر تعداد بنگاهها خیلی شود این بازار، به رقابت کامل و اگر یکی باشد به انحصار کامل نزدیک میشود. مهمترین ویژگی این بازار وابستگی متقابل بین بنگاهها است. یعنی بنگاهاه از یکدیگر تاثیر میپذیرند و بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
تولیدکننندگان در بازار چند قطبی میتوانند تاثیر زیادی بر قیمت بازار بگذارند ولی نمیتوانند مانند انحصارگر مستقلاً قیمت کالا را تعیین نمایند بلکه باید عکس العمل رقبا را نیز در نظر بگیرند.
تحلیل مسائل مربوط به بازار چند قطبی به سادگی تحلیل مسائل مربوط به بازارهای انحصاری نیست، زیرا که الگوی واکنش رقبا در این حالت میتواند اشکال بسیاری به خود بگیرد. برای مثال، حالتی از بازار چند قطبی میتواند وجود داشته باشد که در آن بنگاههای اقتصادی تصمیم به توافق با یکدیگر بگیرند، که در صنعت حالتی شبیه انحصار به وجود میاید. در این صورت مقدار تولید، فروش و قیمت کالا، به مشابه وضعیت انحصاری تعیین میگردد.
در حالت دیگر هر واحد تولیدی قیمت و سطح تولید را بدون توجه به واکنش رقبا تعیین میکند. در این حالت، تصمیم اتخاذ شده، مانند تصمیم اخذ شده در مورد قیمت و سطح تولید در حالت رقابت کامل است. مدلهای متعددی در این مورد مطرح شده است که از آن جمله میتوان مدلهای «کرنو»، «اشتاکلبرگ»، «سهم بازار» و مدل «منحنی تقاضای شکسته یا سوییزی» را نام برد.
[۸] دولتشاهی طهماسب، محتشم، مبانی علم اقتصاد: اقصاد خرد، اقتصاد کلان، تهران، انتشارات خجسته، ۱۳۷۲ چاپ چهارم، ص۱۳۷.
نوشتهای انحصاری در باب انحصار
انحصار و منحصربهفرد بودن، در وهله اول در ذهن ما شاید مفاهیمی چون قدرت، تصاحب، منفعت، سود و… را تداعی کند. بازارهای اقتصادی بر روی یک طیف قرار دارند، بازیگرانِ این بازارها و شرایط حاکم هستند که نوع و شکل بازار را بر روی این طیف مشخص میکند و تعیین میکند که یک بازار در کجای این طیف اقتصادی ایستاده است. یکی از حالتهای بازار در اقتصاد، بازار انحصاری است. البته بهتر است در تعاریف وسواس خاصی به خرج دهیم، که دچار اشتباه نشویم.
مفاهیم بازار، رقابت، انحصار، رقابت کامل و… را باید جدای از هم در نظر بگیریم. تعاریفشان را بهصورت درست و شفاف بدانیم و در جای مناسب از آنها استفاده کنیم. انحصار مفهومی مقابل بازار نیست، بلکه جزیی از آن است و همان طور که میدانید، گاهی این رقابت است که انحصار را به وجود میآورد. رقابتِ تولیدکنندگانی که یکبهیک با هر ترفندی یکدیگر را از میدان خارج کرده، علیه یکدیگر تبانی میکنند، تا سرانجام یک بنگاه در بازار باقی بماند.
انحصار در اقتصاد کلاسیک
اگر خریداران با یکدیگر رقابت نکنند، انحصارگر هرگز نمیتواند قیمتهای انحصاری خود را اعمال کند. پس از هر طرف که به انحصار نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که انحصار حاصل رقابت است.
از دید کلاسیکها انحصار اساسا یک مفهوم اقتصادی نبود. لذا نیاز به هیچگونه تعریف دقیقی نیز نداشت. به همین دلیل در کتاب ثروت ملل آدام اسمیت و اصول اقتصاد سیاسی جان استوارت میل تعداد صفحاتی که درباره انحصار صحبت شده است، به تعداد انگشتان دست نمیرسد.
اگر خریداران با یکدیگر رقابت نکنند، انحصارگر هرگز نمیتواند قیمتهای انحصاری خود را اعمال کند.
البته در آن زمان انحصار بهطور کلی خلاصه میشده است، در واگذاری حقوقی خاص توسط پادشاه به فرد یا افرادی برای ساختن، وارد کردن و یا فروش یک کالا. پس همان طور که میبینید، انحصار در ادبیات آن زمان مهجور بود و اقتصاد در رقابت خلاصه میشده است.
انحصارِ مهجور
شاید به دلیل همین فقدان مفهوم انحصار در ادبیات اقتصادی بود، که اقتصاددانان اولیه همواره منظورشان از بازار، بازار رقابت، (آن هم از نوع کاملش) بود و مفهوم انحصار مهجور و دور از توجهها قرار داشت. ریکاردو از قیمت انحصاری استفاده کرد، اما منظورش بازار انحصار و چیزی که ما اکنون از آن میدانیم نبود. بلکه کالاهایی بود، که ارزش غیرواقعی کسب کردهاند؛ مانند کتب خطی، تابلوهای نقاشی و…
دستمزدها، قیمتها و سودها حول قیمت طبیعی خود در نوسان هستند. در نیمه دوم قرن نوزدهم موسسههای مانند راهآهن، خدمات عمومی و کارخانههای بزرگ که مقیاس عظیمی داشتند، شروع به رشد کردند. در این هنگام تئوریهای قیمت طبیعی، در نظریه کلاسیکها با دشواریهایی مواجه شد.
رشد راهآهن از جمله عاملهایی بود که مفاهیم کلاسیک را به چالش کشید.
تا پایان قرن نوزدهم، نزدیک به هشتاد سال طول کشید تا اقتصاددانان مختلف مفهوم رقابت کامل را بسط دهند و تکمیل کنند. اما با وجود این پیشرفتها که با تلاشهای کورنو در سال 1838 آغاز شد و بعدها جونز، اجورث، پرتو، والراس، فرانک نایت آن را تکمیل کردند، تئوری رقابتی نوکلاسیکها نتوانست، شرایط بهشدت متحولشده نیمه اول قرن بیستم را توضیح دهد. رشد شدید، تحول مداوم در محصولات و روشهای تولیدی، همهوهمه تبدیل به علامت سوال بزرگی شدند، که اندیشههای پیشین برایشان پاسخی نداشت.
تاریخ انحصاری
وجود انحصار از بدیهیات است و در طول تاریخ نیز شاهد آن بودهایم. در هر کشوری و با هر فرهنگی جنس این انحصارها متفاوت بوده است. بهطور مثال؛ در مصر باستان فراعنه بهعنوان قدرت حاکم، انحصار فروش مواد غذایی را در دست داشتند و یا در انگلستان تا سال 1624 (که حقوق انحصاری برای افرادی خاص محدود شد) پادشاهان این توانایی را داشتند، که یک سری حقوق انحصاری را به افراد موردنظرشان اعطا کنند.
در مصر باستان فراعنه به عنوان قدرت حاکم، انحصار فروش مواد غذایی را در دست داشتند.
در دنیای امروز نیز حق انحصار به افراد داده میشود. این حق انحصار برای مخترعین محصولات، فرآیند، ماده یا طراحی جدید است که در قالب حق اختراع (حق انحصاری فروش کالا برای مدتی محدود) به آنها اعطا میشود. به طور مثال در سال 1999 دولت ایالت متحده آمریکا، حق ثبت انحصاری internet domain names را به یک کمپانی داده بود.
البته به جز انحصارهایی که به اختراعات داده میشود، انحصار طبیعی بعضی محصولات باعث حرکت بازارها به سمت انحصاری شدن میشود. بهدلیل گسترش مقیاس صنایع و پیشرفت تکنولوژی انحصار طبیعی به وجود میآید. باز هم باید تاکید کنیم، که انحصار کامل مانند رقابت کامل در دنیای واقعی وجود ندارد. اما مدلها را باید با قدرت پیشبینیشان ارزیابی کرد، نه با واقعی بودن کامل فروض آنها. تئوری انحصار نیز به عنوان یک ابزار تحلیلی مناسب کارایی خود را نشان داده است.
انحصار؛ یکهتازی انحصارگر
انحصار فروش، یکی از حالتهای بازار انحصاری است. بهطور کلی انحصار زمانی پیش میآید، که قدرت در دستان شما باشد. هر چقدر این قدرت بیشتر و بیشتر شود، شما یکهتاز میدان خواهید بود. در جامعه شاید انحصار نمود خوبی نداشته باشد. اما به قول شومپیتر وجود یک بازار انحصاری پویا بهتر از بازار رقابت منفعل و بیرونق است.
بیشتر عینک آفتابیهای جهان در شرکت لوکساتیکا تولید میشوند.
باید این را قبول کنیم، که اقتصاد آنقدر پیچیده است، که نمیتوانیم برایش نسخه واحدی بپیچیم و حکم ثابتی دهیم. اینکه بگوییم بازار رقابت آرمان شهر هر بازار در هر اقتصادی است، غلط است. چرا که فینفسه انحصار به صیانت برخی منابع کمک بسزایی میکند که در جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
فروشنده انحصاری
یکی از حالتهای حدی در انحصار فروش، وجود یک بنگاه است. این بنگاه کالایی را تولید میکند، که هیچگونه جانشین قوی برای آن در بازار وجود ندارد. قدرت انحصارگر منوط به جانشینهای کالای این فروشنده است. هرچه جانشینهای بیشتری برای کالایی که انحصارگر عرضه میکند، وجود داشته باشد، در نتیجه قدرت انحصارگر و سلطه او در بازار کم و کمتر میشود.
نکتهای که وجود دارد، این است که وضعیت انحصار لزوما آن چیزی که در ذهن عوام وجود دارد نیست. انحصار همواره سودهای هنگفتی را برای انحصارگر به همراه نمیآورد. بلکه امتیاز انحصار برای انحصارگر این است که میتواند با استفاده از اطلاعات منحنی تقاضای بازار (که منحنی تقاضای خودش هم میشود) و با توجه به وضعیت فنی و هزینهای خود انتخاب مناسب و منطقی را انجام دهد.
انحصارگر به نوعی با رقیب غیرمستقیم مواجه است.
این که تصور کنیم، انحصارگر با هیچ رقیبی مواجه نیست، اندیشه اشتباهی است. شاید انحصارگر با رقبای مستقیم مواجه نباشد، اما باید همواره تلاش و تقلا کند، تا بتواند سهمی از مخارج خانوارها (جهت کالای خود) را تصاحب کند و چه بسا در معرض رقابت کالاهایی با جانشینی کم قرار داشته باشد. بنابراین انحصارگر به نوعی با رقیب غیرمستقیم مواجه است.
ریشههای ایجاد انحصار
Natural monopoly زمانی به وجود میآید، که یک بنگاه قسمت نزولی هزینه متوسط بلندمدتش (LAC) آنقدر گسترده و کافی باشد، که بتواند تقاضای کل موجود در بازار را پوشش دهد. به عبارتی بدون دخالت دولت یا نیرویی خارج از بازار، به دلیل گسترده بودن هزینهها بنگاهها بهطور طبیعی از فرآیند بازار خارج شده و نمیتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. در این حالت میتوان گفت که وجود صرفههای مقیاس درونی و موقعیت و اندازه تقاضای بازار، منجر به پیدایش انحصار طبیعی میشود. به عبارتی شرایط فنی و هزینهای و ساختارِ تولید، به همراه موقعیت تقاضا، هر دو زمینهساز ایجاد انحصار طبیعی هستند.
وجود صرفههای درونیِ ناشی از افزایش مقیاس که منجر به ایجاد انحصار طبیعی میشود، امروزه در نظریه تجارت درون صنعتی (intraindustry trade) در ادبیات جدید تجارت جای خود را باز کرده است. صرفههای ناشی از گسترش مقیاس باعث کاهش هزینهها میشود در نتیجه حتی اگر دو کشوری که در حال تجارت با یکدیگر هستند، در وضعیت مزیت نسبی یکسانی در مورد دو کالا باشند، بهتر است که هر کدام از آنها در تولید یک کالا تخصصی عمل کنند. چراکه با افزایش مقیاس، هزینهها کم شده و منفعت هر دو کشور افزایش پیدا میکند.
دولت امتیاز میدهد
اگر دولت امتیاز تولید یک محصول خاص را به یک بنگاه دهد، به عبارتی انحصار فروش آن محصول را در آن بازار به آن بنگاه خاص اعطا کرده است. در این حالت دولت چون سدی مانع ورود بنگاههای دیگر به این بازار میشود و البته اینگونه امتیازات دارای تعهدات و قوانینی است.
در ایران برای خودرو انحصار وجود دارد.
باید دولت تنها زمانی دست به اعطای چنین امتیازاتی به فرد یا افراد خاصی بزند، که در مقابل، آنها تعهد کنند، که جنبههای از رفتار و عملیات خود را در راستای افزایش رفاه اجتماعی تعدیل کنند. یکی از نمونههای بازار انحصاری در ایران، صنعت خودروسازی است، که دولت این انحصار را ایجاد کرده است.
نهاده تولید انحصاری
اگر بنگاهی نهاده تولیدی که برای ساخت کالای خاصی لازم است، را در اختیار داشته باشد. به نوعی انحصار در این بازار پدید میآید. بنگاهِ دارنده نهاده تولیدی، میتواند با امتناع از فروش نهادهها به بنگاههای دیگر مانع ورود آنها به صنعت موردنظر شود و از این طریق انحصار کاملی را در آن صنعت شکل دهد.
به طور مثال شرکت آمریکایی سازنده آلومینیوم در آمریکا (aloca) به دلیل در اختیار داشتنِ تمامی منابع بوکسیت، انحصار تولید و فروش آلومینیوم در این کشور را بر عهده دارد.
یافتم! یافتم!
یکی دیگر از عللی که باعث ایجاد انحصار میشود حق اختراع است. وجود حق اختراع و به رسمیت شناختن آن باعث میشود که بنگاههای دیگر نتوانند وارد بازار شوند.
البته درست است که بنگاههای دیگر نمیتوانند محصول و فرآیند بنگاه مخترع را بدون اجازه، استفاده و کپیبرداری کنند. اما میتوانند محصول و فرآیندی کاملا نزدیک به آن چیزی که ایجاد شده ارائه کنند. دادن حق اختراع و ابزار تحلیلی انحصاری جدید انحصاری کردن بازار بسیار میتواند، به تشویق نخبگان و کارآفرینان کمک کند و به طور کلی موجب پویایی سیستم شود.
افقِ آینده
برخی از منابع در زمره تجدیدناپذیرها قرار میگیرند. استفاده بیشتر از اینگونه منابع در امروز به معنای از بینبردن آن برای نسل فردا و محروم کردن آنها از استفاده از این منابع است. همه ما به عنوان کسانی که در کشوری نفتخیز بزرگشدهایم، کاملا این موضوع را درک میکنیم و میدانیم روزی این منبع اصلی درآمد کشور که بسیاری از صنایع به آن وابسته است، تمام خواهد شد و برای فرزندان و نوادگانمان چاههای خشکشده را به ارث خواهیم گذاشت.
حال تصور کنید که بازارِ منبع تجدیدناپذیری چون نفت رقابتی باشد. در این صورت در این بازار قیمت از تلاقی منحنی عرضه و تقاضا تعیین میشود. ما در حالت رقابتی در نقطه A یعنی جایی که P=MC است، قیمت را تعیین میکنیم. اما زمانی که بازار انحصاری میشود، در نقطه B هستیم (MR=MC) در نتیجه همانطور که میبینید، در حالت انحصار قیمت زیاد شده و مقدار کم میشود. در حالت رقابتی به دلیل پایین بودن قیمت، مصرف در این دوره افزایش پیدا میکند، در نتیجه مقداری که برای آینده از منبع تجدیدناپذیر باقی میماند کاهش پیدا میکند.
اما در حالت انحصاری قیمت در این دوره بیشتر بوده، در نتیجه مصرف کمتر میشود. مقدار بیشتری برای دوره بعدی باقی میماند. در نتیجه عمر مخزن بیشتر شده و دیرتر خشک میشود. به قولی از این منبع تجدیدناپذیر صیانت میشود. حتی تجربه تاریخی در مورد کشوری مانند آمریکا نشان داده است، که این کشور از وجود رقابت در مورد انرژیهای تجدیدناپذیر ضربه خورده و منابعش سریعتر از بین رفتهاند.
تخریبِ سازندهی شومپیتر
انتقاد شومپیتر به رقابتی که نوکلاسیکها مطرح کرده بودند، دقیقا در نقطه ضعفشان بود. یعنی از دیدگاه دینامیکی که خودشان هم به آن پی برده بودند. شومپیتر دریافت جدیدی از رقابت را ارائه کرد، که این به نوبه خود استنباطی نو از انحصار را به همراه آورد. به عقیده شومپیتر در یک اقتصاد با نظام سرمایهداری رقابت میان بنگاههایی که در آنها تلاشهای کارآفرینانه وجود دارد، رخ میدهد. یعنی بنگاههایی هستند، که تنها به فکر حداکثرسازی نیستند. بلکه به فکر تولید کالاهای جدید و روشهای تولیدی جدید و به طورکلی خلاقیت هستند. در نتیجه رقابت بین بنگاههای کوچک که کالای یکسانی تولید میکنند صورت نمیگیرد.
وقتی سخن از ابداعات به میان میآید، مفهوم منحصربهفرد بودن نیز به همراه آن وارد ادبیات اقتصادی میشود. چراکه نوآوری پیش از آنکه در اختیار عموم قرار گیرد، یک خدمت منحصربهفرد است و مستحق پاداشی است که همان سود این انحصار خواهد بود. (البته این یک انحصار موقت و گذراست نه مطلق.)
انتقاداتی که شومپیتر و مکتب اتریشی از رقابت کامل کردند باعث به وجود آمدن نظریههای رقابت ناقص (Imperfect competition) و رقابت انحصاری (monopolistic competition) شد. بازارهای رقابت انحصاری و رقابت ناقص خود میتوانند موضوع بحث و تحلیل باشند.
دیدگاه شما