ریتم در موسیقی جز – قسمت چهارم
Dynamics
در بحث جمله بندی موسیقی جز پس از “Articulation” به دینامیک اجرا می رسیم. هر چند دینامیک
اجرا می تواند خود به نوعی از نکات فرعی “Articulation” به حساب آید اما به دلیل
اهمیت بطور جداگانه به آن می پردازیم. بطور ساده دینامیک اجرا به این معنی است که
نوازنده کدام یک از نتها یا قسمتهای ملودی را با صدار بلند و یا ضربه اجرا کند و
کدام قسمت ها را با آرامش و با صدای کم اجرا کند.
نت ها یا قسمتهایی از موسیقی که در جز به حالت نجوا و آرام
اجرا شوند با اصطلاحاتی نظیر روح (Ghost) یا کم یا بی صدا (Muffled) مشخص می کنند.
باید دقت کرد که بالا و پایین شدن شدت اجرای نتها در موسیقی جز
احساس خاصی را در موسیقی ایجاد می کند که بطور مستقیم روی ریتم و “Groove” حاصل از یک
قطعه جز تاثیر می گذارد. تفاوت دینامیک موسیقی در جز با موسیقی سبک کلاسیک در
آن است که دینامیک جز را نوازنده به هنگام اجرا با سلیقه و احساس خود اعمال می کند
حال آنکه در موسیقی کلاسیک دینامیک از طرف آهنگساز به نوازنده القا می شود.
تاخیر در
اجرای نت ها
اما یکی دیگر از مهمترین پارامترهایی که حس جز را در یک قطعه
بوجود می آورد فاصله ای است که نوازنده در اجرای ضرب قوی و ضعیف (down & up
beats) میزان بطور حسی ایجاد می کند.
برای درک بهتر، بخاطر بیاورید که
گفتیم نوازنده جز احتمالآ دو نت چنگ را معمولآ بصورت یک نت چنگ نقطه دار و یک نت
دولا چنگ و یا به حالت دو نت چنگ تریوله متصل و یک نت چنگ تریوله تنها اجرا می کند
و طبیعی است که در بسیاری موارد ارزش نتها را ممکن است بینا بین این دو حالت در نظر
بگیرد.
در هر صورت معمولآ نت اولی که بعنوان چنگ الگوهای فرعی هارمونیک اجرا می شود دارای کشش
زمانی بیشتر است، چنگ نقطه دار یا دو تریوله چنگ متصل. با توجه به این موضوع اغلب
نوازندگان جز در اجرای این نت (چه در ضرب قوی باشد چه ضعیف) تاخیر ایجاد می کنند.
بگونه ای که مثلآ دو نوازنده درامز ممکن است در ایجاد تاخیر در اجرای نت های چنگ
کاملآ متفاوت با یکدیگر عمل کنند.
در یک مثال حتی واضح ممکن است یک
نوازنده در صورتی که تشخیص دهد ارزش نت چنگ اول را کمتر از نت دوم اجرا کند.
“Nuance”
نوانس در اجرا کاملآ به فیزیک ساز و مهارت نوازنده در
استفاده از امکانات ساز بستگی دارد. احساس و شخصیت نوازنده و توانایی او در استفاده
از ساز بطور مستقیم تاثیر زیادی در بوجود آوردن موسیقی از ساز دارد. دقیقآ همانند
آنکه یک هنرپیشه سینما یا تئاتر چگونه از عضلات صورت خود برای ایجاد حس ناراحتی و
یا شادی استفاده کند.
بعنوان مثال یک نوازنده سکسیفون ممکن است برای اجرای
یک نت از بالا با حرکت گلیساندو به آن برسد و دیگری ممکن است از پایین. مثال دیگر
احساس متفاوتی است که دو نوازنده متفاوت پیانو مانند کیت جرت (Keith Jarrett) و یا
چیک کورئا (Chick Corea) در اجرای نتها زینت دارند. هر یک از این نوع اجراها احساس
خاصی را در موسیقی پدید می آورند که توسط آن گونه های متفاوت “Groove” جز حاصل می
شود.
الگوی هارمونیک Nen Star
در این الگونقاط X، A، B وC بایستی پیوت ماژور بوده و نسبت های فیبوناچی زیر بین آنها برقرار باشد:
– پیوت B بایستی در محدوده ۳۸٫۲ تا ۷۸٫۶ % فیبوناچی بازگشتی بازوی XA تشکیل گردد.
– پیوت C بایستی در محدوده ۱۱۳ تا ۱۴۱٫۴ % فیبوناچی اکسپنشن بازوی XA تشکیل گردد.
نحوه بدست آوردن ناحیه پتانسیل بازگشتی PRZ:
در این الگو تک تراز ۱۲۷٫۲ درصد فیبوناچی اکستنشن موج XC ناحیه PRZ را می سازد.
نحوه انجام معامله :
با دیدن الگوی شمعی بازگشتی در ناحیه PRZ وارد معامله خرید می شویم، حد ضرر را زیر الگوی شمعی بازگشتی قرارداده و حد سودهای زیر را به ترتیب برای معامله در نظر می گیریم:
TP1: 38.2% Ret CD
TP2: 50% Ret CD
pattern Bearish Nen Star
الگوی هارمونیک Nen Star نزولی
در این الگو نقاط X، A، B وC بایستی پیوت ماژور بوده و نسبت های فیبوناچی زیر بین آنها برقرار باشد:
– پیوت B بایستی در محدوده ۳۸٫۲ تا ۷۸٫۶ % فیبوناچی بازگشتی بازوی XA تشکیل گردد.
– پیوت C بایستی در محدوده ۱۱۳ تا ۱۴۱٫۴ % فیبوناچی اکسپنشن بازوی XA تشکیل گردد.
نحوه بدست آوردن ناحیه پتانسیل بازگشتی PRZ:
در این الگو تک تراز ۱۲۷٫۲ درصد فیبوناچی اکستنشن موج XC ناحیه PRZ را می سازد.
نحوه انجام معامله :
با دیدن الگوی شمعی بازگشتی در ناحیه PRZ وارد معامله فروش می شویم، حد ضرر را بالای الگوی شمعی بازگشتی قرارداده و حد سودهای زیر را به ترتیب برای معامله در نظر می گیریم:
TP1: 38.2% Ret CD
TP2: 50% Ret CD
توصیه های گروه آموزش تحلیل تکنیکال داده پردازان مدرن :
امیدواریم این الگو از سری الگو های هارمونیک برای شما مفید واقع شود.
- لازم به ذکر است ، این الگو جزو الگو های فرعی محسوب می شود و تنها با اتکا به آن وارد معامله نشوید.
- برای تایید الگو هارمونیک می بایست بر اساس الگو های کندل استیک ، آخرین کندل الگوهای فرعی هارمونیک را دید که الگو بازگشتی می سازد یا خیر.
این مقاله در گروه اقتصادی ، زیر شاخه آموزش تحلیل تکنیکال از مجموعه داده پردازان مدرن ، گردآوری ، ویرایش و تکمیل سازی شده است؛ منبع گرد آوریه اولیه : گروه ونداد
دانش هارمونی
وضعیت های مختلف آکورد سه صدائی چهاربخشی شده : در این قسمت بجای عبارات سوپراتو ، آلتو ، تنور و باس به اختصار از B ، T ، A ، S استفاده می کنیم . 1-وضعیت فراخ ( باز ) ( open position ): فاصله بخشهای مجاور ( S و A ) و ( T و B ) از فاصله چهارم بیشتر است. بطوریکه میتوان یکی از نتهای آکورد را بین سه بخش بالائی قرار داد.
تعریف هارمونی : هارمونی دانشی است که از خصوصیات آکوردها و توانائی پیوندشان با یکدیگر با توجه به ارزش های ساختمانی ملودیک و وزنی آنها سخن میگوید. به عبارت دیگر علم هماهنگی ( هارمونی ) از طرز ترکیب کردن سارشها و کیفیت اتصال و ارتباط آنها گفتگو میکند. چهاربخشی کردن آکوردها : مسائل هماهنگی ( هارمونی ) را همیشه از نظر آواز.
انواع آکورد ها و طریقه ساختن آنها: در این بخش به معرفی انواع آکورد ها و طریقه ساختن آنها می پردازیم. 28 آکوردی که در اینجا معرفی میکنیم شامل آکورد های مطبوع ، نامطبوع و همچنین تعدادی از آکوردهای مدرن میشود. پس از اینکه ساختن هر آکورد را فراگرفتید لازم است آن آکورد را در گامهای مختلف و روی درجات مختلف گام اجرا کرده و.
آکورد سه صدائی یا تریاد ( triad ) : این آکورد از روی هم قرار گرفتن سه نت به فواصل سوم تشکیل میشود. شیفراژ آکورد سه صدائی ( chord chiffrage ) : به رقم گذاری آکورد ها به منظور مشخص نمودن نوع آکورد از حیث سه یا چهار صدائی بودن، و همچنین مشخص نمودن وضعیت های پایگی ، معکوس اول و دوم و . شیفراژ آکورد گویند. در حالتیکه.
تعریف آکورد : آکورد یا سازش عبارتست چند صدا یا نت که بطور همزمان اجرا ( شنیده ) شوند. آکورد در حالت اصلی از فواصل سوم روی هم تشکیل می شوند. صداهای فرعی - فواصل مطبوع و نا مطبوع : هنگام ارتعاش یک سیم ( اجرای یک نت ) ، یک صدای اصلی و تعدادی صدای فرعی تولید می شود که به آن صداهای فرعی ، هارمونیک های صدای اصلی گویند.
نام کامل هر فاصله از دو بخش تشکیل می گردد : بخش عمومی و بخش مشخصه یا بنیه فاصله. در مورد بخش عمومی فاصله ، در یادداشت های گذشته بطور کامل صحبت کرده ایم. برای بدست آوردن این بخش از نام فاصله میبایست از نت بم فاصله تا نت زیر فاصله تمامی نتهای بین را شمارش می کردیم و عدد 2 را به آن می افزودیم. به عبارت دیگر در شمارش از.
- نتهای تونال : هرگام ماژور یا مینور دارای سه نت است که از نظر تثبیت تنالیته نقشی بیشتر از سایر نتهای گام دارند . این سه نت را درجه های تونال گویند . درجات تونال : - نت پایه ( درجه اول ) - نت زیرنمایان ( درجه چهارم ) - نت نمایان ( درجه پنجم ) درجه چهارم یا نت زیرنمایان میتواند پایه گام همسایه با یک بمل زیادتر یا یک.
سلام قبل از اینکه بحث گامهای مینور را آغاز کنیم در ذیل چند نکته در مورد گامهای دیز دار و بمل دار را ذکر میکنم. با بررسی گامهای #C (دو دیز ماژور ) و Cb(دو بمل ماژور ) می توان نتیجه گرفت که هرگاه گام C (دو ماژور ) ( بدون علامت ) را نیم پرده کروماتیک بالا یا پائین بیاوریم تمام نتهای گام دیزدار و یا بمل دار می شوند . -.
- الگوی گام ماژور ( بزرگ ) . فواصل میان درجه های متوالی در گام دیاتونیک بزرگ متشکل از پنج پرده و دو نیم پرده است که مطابق الگوی زیر ، بین درجات گام قرار می گیرند. - گام ماژور را همانند گامهای دیگر میتوان از هر نتی آغاز کرد ولی در هر حال باید فواصل بین درجات گام از الگوی گام ماژور ( الگوی فوق ) مطابقت نماید. - هر گام.
گام : عبارتست از توالی نتهای پی درپی با فواصل معین که نت اول و آخر همنام میباشند. گامها به دو دسته کلی تقسیم میشوند : ۱- گامهای کروماتیک. ۲- گامهای دیاتونیک. گام کروماتیک : عبارتست ازتوالی سیزده نت پی درپی با فواصل نیم پرده ای ( نیم پرده های کروماتیک و دیاتونیک ) که ت سیزدهم "اکتاو" ( هنگام ) نت آغازین.
معکوس کردن فاصله ساده : برای معکوس کردن یک فاصله ساده کافیست نت بم فاصله را یک اکتاو بالا ببریم یا نت زیر فاصله را یک اکتاو پائین بیاوریم. مجموع عدد ترتیبی فاصله و معکوس آن همواره عدد 9 میباشد. معکوس فواصل ترکیبی : برای بدست آوردن معکوس فواصل ترکیبی ابتدا آنرا به فاصله ساده تبدیل نیکنیم و بعد با یکی از روشهای بالا.
فاصله دو نت پی در پی همواره دوم است. در حالت عادی این فاصله یا یک پرده است و یا نیم پرده. نشانه ها ( علامتهای تغیر دهنده ) : b ( بمل ) : هرگاه قبل از نتی قرارگیرد صدای آن نت را نیم پرده پایین میاورد( بم تر میکند) # ( دیز ) : هرگاه قبل از نتی قرارگیرد صدای آن نت را نیم پرده بالا می برد ( زیرتر میکند) bb ( دوبل بمل ) .
فاصله: intervall واحد سنجش الگوهای فرعی هارمونیک زیر و بمی دو صدا یا دو نت میباشد. فاصله دو نت یا دو صدا عبارتست از نسبت بسامد ( فرکانس ) آن دو صدا (نت). برای بدست آوردن عدد ترتیبی فاصله ، تمامی نتهای بین آن دو نت را شمرده و عدد 2 را به آن اضافه میکنیم. به عبارت دیگر ، در شمارش نتهای فاصله ، دو نت فاصله را نیز می شمریم. در نوعی از دسته.
سلام ، یکی از رسالت های این وبلاگ آشنا نمودن خواننگان این مطالب، با اصول و مبانی آهنگسازی و همچنین تنظیم یک قطعه موسیقی برای ارکستر میباشد. این مطالب میتواند به آندسته از موزیسین هائی که احساس میکنند میتوانند یک قطعه موسیقی را خلق نموده و آنرا، که نشات گرفته از افکار و احساس شخصی شان است برای مدتها جاودانه کنند ، کمک.
با سلام از اینکه جهت بازدید به این وبلاگ مراجعه کرده اید از شما سپاس گذارم. هدف از ایجاد این بلاگ تاسیس محلی برای تبادل اطلاعات و ایده ها ونظرات کسانی است که در حیطه موسیقی ( نوازندگی ؛ تنظیم ؛ آهنگسازی و . )فعالیت دارند . پس؛ از همین لحظه مطالب مفید و تجربیات خود را جهت ارسال و استفاده دیگران آماده کنید. اولین سری.
تاریخچه تکاملی الگوی گارتلی
یکی از الگوهای هارمونیک پرطرفدار میان معامله گران بازارهای مالی الگوی گارتلی می باشد. این الگو معمولاً در انتهای موج 2 یا B الیوتی تشکیل شده و از این رو مورد علاقه معامله گران است چرا که بعد از اتمام موج 2 یا B، موج 3 یا C آغاز می گردد که قدرتمندترین موج الیوتی بوده و بیشترین بازدهی تحلیلگران خبره تکنیکال در این موج حاصل می شود. الگوی گارتلی در دهه 1930 توسط شخصی الگوهای فرعی هارمونیک به همین نام یعنی Harold McKinley Gartley و در کتاب وی تحت عنوان «Profits In The Stock Market» به تحلیلگران و معامله گران بازارهای مالی معرفی شد. گارتلی در این کتاب اشاره نمود که وقتی بعد از یک حرکت نیرومند، واکنشی در قالب یک الگوی 3-موجی در خلاف جهت حرکت یادشده رخ بدهد که طی آن دو بازو در خلاف جهت حرکت اولیه و تقریباً برابر هم شکل باشند، بازار مستعد ادامه حرکت در جهت حرکت اولیه بوده و بازوی اصلاحی مخالف روند جدید در شرف پایان است.
الگوی گارتلی در صفحه 222 کتاب Profits In The Stock Market
از آنجا که تشریح الگوی یادشده در صفحه 222 کتاب « Profits In The Stock Market» صورت پذیرفته بود، در محافل تحلیل گری این الگو به الگوی «گارتلی 222» مشهور شد. الگوی گارتلی تا سالها به عنوان یک الگوی محبوب معاملاتی مورد استفاده فعالان بازار قرار گرفت. معیار اصلی در تشخیص این الگو، وقوع یک حرکت اصلاحی متشکل از 3 بازو پس از شکل گیری یک گام نیرومند اولیه بود که بازوی اول و سوم این حرکت اصلاحی با هم برابر بوده و خلاف جهت حرکت نیرومند نخستین باشند. در این مدت هیج نسبت خاصی برای چهارچوب بندی دقیق تر میان اضلاع و نقاط الگو وجود نداشت و تنها ساختار کلی الگو برای تحلیلگر و معامله گر کفایت می کرد. سالها بعد و در دهه 1990 میلادی، شخصی به نام «اسکات کارنی» دست به تدقیق نسبتهای میان اضلاع و نقاط الگو بر اساس اعداد فیبوناچی زد و در کتاب نخست خود تحت عنوان «Harmonic Trader» و تبیین بیشتر این الگو پرداخت. مطابق با آموزه های آقای کارنی، الگوی گارتلی برای عملکرد بهتر بایستی به صورت ذیل بوده و نسبتهای نشان داده شده در آن برقرار باشند:
نسبت های میان بازوهای 5 گانه الگوی گارتلی طبق آموزه های اسکات کارنی
نکات مهم هنگام معامله گری بر اساس االگوی گارتلی:
1-الگوی گارتلی معمولاً یک الگوی برگشتی قوی بوده و لذا بهتر است که پیش از شکل گیری آن یک روند طولانی در جهت عکس داشته باشیم. مثلاً اگر یک الگوی گارتلی صعودی می بینید، اگر پیش از شکل گیری این الگو یک روند طولانی نزولی داشته باشیم، احتمال عملکرد موفقیت آمیز الگوی گارتلی بیشتر خواهدبود. 2- پس از تکمیل الگوی گارتلی، در صورتی که قیمت از نقطه B عبور کند، نخستین نشانه حرکت قدرتمند روندی که الگوی گارتلی معمولاً پیشآهنگ آن می باشد ظاهر شده است. در واقع صعود قیمت به بالای نقطه B در گارتلی صعودی و نزول قیمت به پایین نقطه B در گارتلی نزولی به منزله متداخل شدن موج اصلاحی آغاز شده از نقطه A می باشد و نخستین نشانه ورود دوباره بازیگران هوشمندی است که بازوی نیرومند XA را رقم زده بودند. «رابرت ماینر» به عنوان یک معامله گر موفق همواره از متداخل شدن امواج به عنوان یکی از پارامترهای اصلی تحلیلی خود در راستای سنجش قدرت و ضعف حرکات بازار بهره می برد. 3- در صورتی که بین بازوی XA و بازوی AD یک واگرایی زمانی معمولی هم جهت با الگو (یعنی TD+ برای گارتلی صعودی و TD- برای گارتلی نزولی) شکل بگیرد، عملاً یک نشانه نیرومند مبتنی بر تقویت احتمال عملکرد درست و کیفیت بالای الگو صادرشده است. 4- در صورتی که در گام های نهایی بازوی CD، یک واگرایی معمولی هم جهت با الگو (یعنی RD+ برای گارتلی صعودی و RD- برای گارتلی نزولی) شکل بگیرد، معامله گر بایستی آماده تریگرگیری در راستای سوار شدن بر موج انفجاری صعودی یا نزولی در جهت الگوی گارتلی باشد.
چگونه بر اساس الگوی AB=CD معامله کنیم؟
الگوی AB=CD چیست؟
الگوی ABCD جزو الگوهای هارمونیک است که تحلیلگران تکنیکال از آن جهت پیشبینی قیمتها استفاده می کنند. برخی معامله گران، الگوی ABCD را با الگوی AB=CD می شناسند. بنابراین در این مقاله هر دو عبارت با یک معنی بکار رفته است.
الگوی ABCD را می توان ساده ترین الگوی هارمونیک نام برد. یکی از دلایل ساده تر شمردن آن، الزامات بسیار کمتر جهت تشکیل این الگو نسبت به سایر الگوهای هارمونیک می باشد.همچنین الگوی ABCD را بسیار راحت تر می توان در نمودار قیمت تشخیص داد. شکل الگوی AB=CD بصورت زیر می باشد.
رفتار نمودار در الگوی ABCD با حرکت قیمت در مسیر جدید(A) آغاز می شود. سپس این حرکت تا سطح مهمی(B) ادامه می یابد. سپس از نقطه B قسمتی از حرکت موج قبل را باز می گردد(C) و بعد از آن به اندازه فاصله A تا B راه قبلی خود را ادامه می دهد(D) بطوریکه از نقطه B عبور می کند. زمانیکه موج CD به اندازه موج AB حرکت کرد انتظار می رود که قیمت باز گردد. همزمان با تشکیل این موج ها، BC و CD بایستی در سطوح فیبوناچی بخصوصی قرار داشته باشند. زمانیکه الگوی AB=CD تایید شد معامله گران سعی می کنند نقاط ورود خود را بلافاصله بعد از حرکت CD (آغاز بازگشت قیمت) قرار دهند.
دو نوع الگوی ABCD وجود دارد: AB=CD صعودی و AB=CD نزولی
AB=CD صعودی
الگوی ABCD صعوی با یک کاهش قیمت شروع می شود(AB) و بدنبال آن قیمت باز می گردد و صعود می کند(BC). پس از BC قیمت تغییر جهت داده و وارد حرکت نزولی جدیدی(CD) می شود که از کف قیمتی ایجاد شده توسط نقطه B عبور می کند. این ارتباط را در شکل زیر مشاهده می کنید.
این یک الگوی استاندارد AB=CD صعودی است. پس از اینکه حرکت CD تکمیل شد انتظار می رود قیمت باز گردد و افزایش یابد. این افزایش قیمت با فلش آبی در شکل بالا مشخص شده است.
AB=CD نزولی
الگوی AB=CD نزولی دقیقا شبیه به AB=CD صعودی می باشد با این تفاوت که همه چیز در آن، برعکس ABCD صعودی است. الگو با یک خط صعودی AB آغاز می شود که با حرکت جدید BC کاهش می یابد. سپس BC باز می گردد و صعودی می شود(CD) که طی آن، قیمت از قله ایجاد شده توسط نقطه B عبور کرده و بالاتر می رود. زمانیکه شما این ویژگیها را در نمودار قیمت مشاهده کردید می توانید انتظار یک کاهش قیمت دیگر را داشته باشید.
حرکت نزولی بالقوه در این الگو الگوهای فرعی هارمونیک با فلش آبی در شکل بالا مشخص شده است.
توجه داشته باشید که سه حرکت قیمت لازم است تا الگوی AB=CD تکمیل شود: حرکت AB، حرکت BC و حرکت CD. ما تنها زمانی معامله را آغاز می کنیم که CD به اندازه AB حرکت کرده باشد.
همانگونه که مشاهده کردید ABCD صعودی و نزولی، قرینه همدیگر هستند و قوانین معاملاتی مشابهی دارند. اما جهت معامله(خرید یا فروش) در هر الگو، برای معامله گر متفاوت خواهد بود.
نسبتهای فیبوناچی در الگوی AB=CD
الگوی AB=CD بایستی در نسبتهای فیبوناچی خاصی شکل بگیرد. در زیر سطوح فیبوناچی الگوی معاملاتی AB=CD شرح داده شده است.
- BC به اندازه 62% فیبوناچی AB باز می گردد.
- CD به اندازه 127% فیبوناچی BC تغییر می کند.
جهت تایید الگوی ABCD شما بایستی همیشه نسبتهای فیبوناچی را در نظر بگیرید. اندیکاتورهای فیبوناچی زیادی در نرم افزارهای تحلیل تکنیکال جهت تایید الگوی ABCD وجود دارند. نسبتهای فیبوناچی همراه با الگو را در شکل زیر مشاهده می کنید:
همانگونه که در شکل بالا می بینید BC بایستی 62% AB و CD باید 127% BC باشد. همزمان با این نسبتهای فیبوناچی، بایستی AB و CD مسافت یکسانی را طی کرده باشند و از نظر زمانی نیز در مدت تقریبا مشابهی شکل گرفته باشند. به عبارت دیگر اگر شما در نمودار، حرکت AB=CD را یافتید که نسبتهای فیبوناچی ذکر شده بر آن حاکم باشد می توانید آن را بعنوان یک سیگنال قوی و با احتمال وقوع بالا در نظر بگیرید.
سیستم معاملاتی AB=CD
برای معامله گرانی که بتازگی با الگوهای هارمونیک آشنا می شوند الگوی ABCD نقطه خوبی برای شروع است. از آنجا که این الگو یک الگوی خاص است الگوهای فرعی هارمونیک قوانین معاملاتی خاص خود را نیز دارد. اگر شما نحوه پیاده سازی این قوانین را بیاموزید می توانید بخوبی از آن در معاملات خود استفاده کنید.
نقطه ورود AB=CD
برای اینکه بتوانیم بر اساس الگوی AB=CD وارد بازار شویم ابتدا باید از تشکیل شدن الگو اطمینان یابیم. این بدان معنی است که شما بایستی دو حرکت موازی قیمت را بیابید که اندازه آنها یکی باشد(AB=CD). همزمان BC باید در سطح 62% فیبوناچی AB و CD در سطح 127% فیبوناچی BC قرار گیرد. همچنین AB و CD از نظر زمانی در مدت مشابهی شکل گرفته باشند. اگر همه شرایط ذکر شده را در نمودار قیمت تشخیص دادید یک الگوی AB=CD معتبر را یافته اید.
پس از تایید الگو شما باید زمانیکه CD به اندازه 127% BC تغییر کرد وارد بازار شوید. شما باید در جهت خلاف CD وارد معامله شوید.
تصویر بالا الگوی ABCD نزولی را نشان می دهد. زمانیکه CD به اندازه 127% BC حرکت کرد و شروع به نزول کرد شما باید موقعیت فروش در بازار بگیرید.
در الگوی ABCD صعودی نیز بطور مشابهی عمل می کنیم با این تفاوت که همه چیز برعکس خواهد بود.
حد ضرر در الگوی AB=CD
زمانیکه شما یک موقعیت معاملاتی را بر اساس الگوی ABCD باز می کنید جهت محافظت از سرمایه خود در زمان حرکت غیر منتظره قیمت، بایستی حد ضرر مشخصی برای معامله تعیین کنید. محل مناسب حد ضرر شما پس از آخرین نقطه حرکت CD خواهد بود.
شکل بالا همان تصویر ماقبل آن است. با این تفاوت که محل مناسب حد ضرر را با یک خط قرمز در آن مشخص کرده ایم.
همانگونه که قبلا اشاره شد الگوی ABCD برای ما فرصتی را فراهم می آورد تا دقیقا در ابتدای بازگشت قیمت، وارد یک معامله شویم. به عبارت دیگر ما معامله را در ظهور یک روند جدید ایجاد می کنیم. این بدان معنی است که نقطه ورود و حد ضرر ما بسیار به هم نزدیک هستند. بنابراین در الگوی ABCD می توان نسبت پاداش به ریسک بسیار مناسبی داشته باشیم.
تعیین حد سود در الگوی AB=CD
حداقل هدف قیمتی که در الگوی ABCD می توان متصور بود اندازه ای برابر با حرکت قبلی یعنی موج CD خواهد بود. بدین ترتیب نقطه شروع CD هدف قیمتی شما خواهد بود. تعیین حد سود را بصورت شکل در زیر می بینید.
موجی که انتظار می رود بعد از CD ظاهر شود باید به نقطه بازگشتی 100% فیبوناچی CD برسد. به عبارت دیگر حرکت قیمت بعد از CD بایستی برابر با CD باشد. با این حال، این حداقل پتانسیل حرکتی نمودار است. به بیانی دیگر حرکت قیمت ممکن است بیش از این مقدار پیشروی کند و این می تواند یک فرصت برای ما باشد تا با حفظ قسمتی از موقعیت معاملاتی به سود بیشتری دست یابیم. برای مثال پس از رسیدن قیمت به 100% فیبوناچی می توان سود 50% موقعیت معاملاتی را شناسایی و مابقی 50% معامله را جهت سود بیشتر باز نگه داشت. اما اگر چنین کاری انجام دادید بایستی با استفاده از ابزارهای دیگر تحلیل تکنیکال مانند خطوط روند، سطوح مقاومت و حمایت، کانال ها و الگوهای قیمتی یا علائم کندل استیک بازار را رصد کنید. بدین صورت زمانیکه سر نخ قابل قبولی جهت معکوس شدن روند یافتید با خروج از بازار، سود خود را شناسایی می کنید.
یک مثال واقعی از الگوی ABCD
حال که الگوی ABCD را بررسی کردیم و قوانین معاملاتی آن را فرا گرفتیم، همه آنها را به منظور ایجاد یک استراتژی کامل معاملاتی با هم ترکیب می کنیم.
ما نمودار را بر اساس AB=CD تحلیل می کنیم. مرحله مهم بعدی، اعتبار سنجی و تایید الگو است. این بدان معنی است که ما بایستی BC را ارزیابی کنیم تا مطمئن شویم به اندازه 62% AB بازگشته است و CD به اندازه 127% BC حرکت خود را ادامه داده است. همزمان AB و CD باید از نظر زمان و تغییرات قیمت به یک اندازه باشند.
اگر الگو صعودی باشد می توانیم وارد موقعیت خرید شویم و حد ضرر را زیر نقطه D قرار دهیم. سپس بایستی در موقعیت خود بمانیم تا قیمت حداقل تا سطح C باز گردد. و اگر الگو نزولی باشد یک موقعیت فروش باز می کنیم و حد ضرر را بالاتر از نقطه D می گذاریم. سپس در موقعیت خود می مانیم تا قیمت تا سطح C نزول کند. در زیر یک مثال واقعی را همراه با شکل مشاهده می کنید.
نمودار بالا مربوط به جفت ارز پوند/دلار است که در تایم فریم چهار ساعته به تاریخ جولای 2014 رسم شده است. تحلیل ما نشان داده که یک الگوی AB=CD در نمودار شکل گرفته است. الگو در نمودار با خطوط آبی مشخص شده است. خطوط افقی مشکی رنگ، سطوح فیبوناچی را نشان می دهند. مشاهده می کنید که AB تقریبا برابر با CD می باشد. همچنین AB تقریبا در مدت زمان مشابه با CD تشکیل شده است. BC در 62% فیبوناچی AB باز گشته است و CD تا 127% فیبوناچی BC حرکت کرده است. بنابراین الگوی ABCD در نمودار تایید شده است.
همانگونه که احتمالا خودتان هم توجه کرده اید ما در اینجا یک الگوی ABCD صعودی داریم. زیرا نوسانهای AB و CD نزولی هستند. بنابراین در این حالت ما انتظار یک افزایش قیمت را داریم.
حرکت CD تا محدوده 127% فیبوناچی BC حرکت کرده و در آنجا به سمت بالا تغییر جهت داده است. بلافاصله پس از شناسایی این تغییر جهت، زمان ورود به موقعیت خرید خواهد بود. شما بایستی حد ضرر خود را همانگونه که در نمودار با خط قرمز نشان داده شده است به زیر کمترین قیمت CD قرار دهید.
پس از اینکه قیمت چندین بار سطح 127% فیبوناچی را لمس کرد نمودار پوند/دلار شروع به صعود کرد. چندین هفته بعد، قیمت به حداقل هدف قیمتی الگو رسید. به بیانی دیگر قیمت تا سطح C رشد کرد. در اینجا ما دو گزینه مناسب پیش رو داریم. اینکه موقعیت معاملاتی خود را ببندیم و کل سود را شناسایی کنیم و یا قسمتی از موقعیت را ببندیم و به مابقی موقعیت معاملاتی اجازه رشد بیشتر بدهیم.
در مورد این معامله، اگر شما تصمیم به حفظ موقعیت می گرفتید ریسک شما با پاداش همراه می بود. قیمت در راه صعود تنها کف های بالاتر را ایجاد کرده و به هیچ محدوده حمایتی نزول مجدد نکرده است که موجب تقویت بیشتر موقعیت خرید ما شده است. بنابراین بهترین عمل، نگهداری بیشتر معامله است تا زمانیکه قیمت یکی از سطوح حمایت خود را بشکند. این اتفاق در 4 جولای 2014 رخ داد زمانیکه پوند/دلار به کمتر از کف قبلی خود نزول کرد که آن را با خط زرد رنگ در نمودار مشخص کرده ایم. این یک سیگنال جهت خروج از معامله بود.
توجه داشته باشید که حداقل هدف قیمتی الگوی ABCD در این مثال تنها نیمی از کل حرکت قیمت بوده است. این موضوع نشان می دهد که چقدر مهم است تا معامله برنده را تا حد امکان در بازار نگه داریم.
دیدگاه شما