محدودیت زمانی تشکیل مثلث


مثلث نزولی چیست؟

مثلث نزولی یا Descending Triangle در تحلیل تکنیکال چگونه استفاده میشود؟

مثلث نزولی یک الگوی نمودار نزولی است که در تحلیل تکنیکال استفاده می‌شود و با ترسیم یک خط روند که یک سری از اوج‌های پایین‌تر را به هم متصل می‌کند و یک خط روند افقی دوم که یک سری پایین‌ها را به هم متصل می‌کند، ایجاد می‌شود. اغلب اوقات، معامله گران منتظرحرکت در زیر خط روند نزولی حمایت هستند، زیرا این امر نشان می‌دهد که حرکت رو به پایین در حال ایجاد است و نزولی قریب‌الوقوع است. هنگامی که Breakdown رخ داد، معامله گران وارد موقعیت‌های کوتاه مدت می‌شوند و به شدت به پایین آمدن قیمت دارایی کمک می‌کنند.

نکات کلیدی Descending Triangle

یک مثلث نزولی سیگنالی برای معامله گران است که برای تسریع در شکست موقعیتی کوتاه دارند.
یک مثلث نزولی با ترسیم خطوط روند بالا و پایین در نمودار قابل تشخیص است.
یک مثلث نزولی برابر با یک مثلث صعودی است، که یکی دیگر از الگوی نمودار مبتنی بر روند است که توسط تحلیلگران تکنیکال استفاده می‌شود.

مثلث نزولی به شما چه می‌گوید؟

مثلث نزولی الگوی نمودار بسیار محبوبی در بین معامله گران است زیرا به وضوح نشان می‌دهد تقاضا برای دارایی در حال ضعیف شدن است. هنگامی که قیمت به زیر سطح حمایت پایین می‌رود، این یک نشانه واضح است که احتمال دارد حرکت نزولی ادامه یابد یا حتی قویترشود. مثلث نزولی به معامله گران تکنیکال این فرصت را می‌دهد تا در مدت زمانی کوتاه سود قابل توجهی کسب کنند. مثلث نزولی می‌تواند بهعنوان الگویی معکوس در روند صعودی شکل بگیرد، اما به‌طور کلی به عنوان الگوی ادامه نزولی دیده می‌شود.

چگونه در یک مثلث نزولی معامله کنیم؟

بیشتر معامله گران به دنبال شروع یک موقعیت کوتاه پس از شکست حجم زیاد از حمایت خط روند پایین در یک الگوی نمودار مثلث نزولی هستند. به‌طور کلی، هدف قیمت برای الگوی نمودار برابر است با قیمت ورودی منهای ارتفاع عمودی بین دو خط روند در زمان شکست. مقاومت خط روند بالایی همچنین به عنوان سطح توقف ضرر برای معامله گران برای کاهش ضررهای احتمالی آنها عمل می‌کند.

مثالی از مثلث نزولی

نمودار زیر نمونه ای از الگوی نمودار مثلث نزولی را در PriceSmart Inc. نشان می‌دهد.

در این مثال، سهام PriceSmart Inc. یک سری اوج‌های پایین‌تر و یک سری پایین افقی را تجربه کرده‌است که الگوی نمودار مثلث نزولی را ایجاد کرده‌است. معامله گران قبل از موقعیت کوتاه در سهام، به دنبال شکست قطعی از روند حمایت از روند نزولی در میزان بالا هستند. اگر شکستی رخ دهد، هدف قیمت تفاوت بین خطوط روند بالا و پایین – یا 8٫00 – منهای قیمت شکست – یا 71٫00 تعیین می‌شود. در صورت Breakdown، سفارش توقف ضرر می‌تواند در ساعت 80٫00 قرار گیرد.

تفاوت بین مثلث نزولی و صعودی

مثلث صعودی و نزولی هر دو الگوی ادامه هستند. مثلث نزولی دارای یک خط روند افقی پایین‌تر و یک خط روند بالایی نزولی است، در حالی که مثلث صعودی دارای یک خط روند افقی در اوج‌ها و یک خط روند صعودی در پایین است. مثلث‌های صعودی همچنین می‌توانند در جهت معکوس روند نزولی تشکیل شوند اما معمولاً به عنوان الگوی ادامه به کار می‌روند.

محدودیت‌های استفاده از مثلث نزولی

محدودیت مثلث‌ها احتمال breakdown کاذب است. حتی شرایطی وجود دارد که خطوط روند حرکت باید در جهت مخالف شروع شود – هیچ الگوی نمودار کامل نیست. اگر breakdown رخ ندهد، قیمت می‌تواند برای آزمایش مجدد مقاومت خط روند بالایی محدودیت زمانی تشکیل مثلث قبل از حرکت دیگری پایین‌تر برای آزمایش مجدد سطح حمایت از خط پایین‌تر، روند بازگشت را تجربه کند. هرچه قیمت بیشتر به سطح پشتیبانی و مقاومت برسد، الگوی نمودار قابل اطمینان تر است.

شکل‌گیری مثلثِ شوم ضد ایرانی و عوامل شکنندگی آن

نمی توان روی کار آمدن شخصیت های تندرویِ ضد ایرانی در آمریکا را به عنوان مولفه ای برای موفقیت لابی ضد ایرانی در واشنگتن قلمداد کرد، چراکه اصل و اساس سیاست خارجی دولت کنونی آمریکا به ریاست ترامپ فی نفسه بر پایه تخاصم و جنگ طلبی با همگان ازجمله ایران استوار است.

شکل‌گیری مثلثِ شوم ضد ایرانی و عوامل شکنندگی آن

یکی از مسائلی که همواره در طول سالیان متمادی در عرصه سیاست خارجی کلان ایالات متحده آمریکا مطرح بوده، مساله تاثیر لابی های خارجی و به ویژه لابی صهیونیستی در این سیاست‌ها بوده است؛ لابی هایی که البته اگرچه بخش عمده تاثیرات آنها معطوف به بخش سیاست خارجی است اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران سیاسی، در برخی موارد، سیاست داخلی ایالات متحده را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهند. درحال حاضر نیز سیاست خارجی ایالات متحده مخصوصا در حوزه منطقه که آبستن حوادث و تحولات پی در پی است، به شدت تحت تاثیر لابی صهیونیستی بوده و این لابیِ موسوم به «آیپک» از هیچ تلاشی برای دیکته کردن دیدگاه‌های خود به آمریکایی ها در سطوح کلان سیاست خارجی دریغ نمی کند. درست به همین دلیل است که از لابی صهیونیستی به عنوان قوی‌ترین لابی حاکم بر سیاست های آمریکایی ها یاد می شود.

«لابیِ ضد ایرانی» مهمترین بخش لابی گری های صهیونیست ها در آمریکا را تشکیل می دهد و سازمان ها و شرکت های لابی کننده رژیم صهیونیستی در ایالات متحده بیش از هر بخش دیگری، همواره لابی ضد ایرانی را در دستور کار خود قرار می دهند. این درحالی است که طی چند سال گذشته و به دنبال ظهور و بروز بحران سوریه و همچنین ایجاد بحران داخلی در عراق پس از یورش وحشیانه تروریست های داعش به این کشور و نقش جمهوری اسلامی ایران در مقابله با بحران تکفیریها در این دو کشور و به تبع آن افزایش نفوذ تهران در منطقه، عربستان سعودی نیز به یکی از اضلاع لابی گری ضد ایرانی در ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و امروز ریاض در کنار لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را به کار بسته تا زمینه های گسترش سیاست های خصمانه و ضد ایرانی دولتمردان آمریکایی ها را فراهم آورد.

علل تشکیل مثلث شوم علیه جمهوری اسلامی ایران

در حال حاضر ما شاهد شکل گیری یک مثلث شومِ ضد ایرانی هستیم که لابی ضد ایرانی در ایالات متحده آمریکا را هدایت می کنند. اضلاع این مثلث شوم را رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی تشکیل می دهند. یکی از علل مشارکت عربستان سعودی در لابیِ ضد ایرانی به «خصومت ذاتی» سعودیها نسبت به جمهوی اسلامی ایران از بدو انقلاب تاکنون برمی گردد. مقامات عربستان سعودی معتقد هستند که انقلاب اسلامی در ایران امروز به یک الگو برای دیگر ملت ها تبدیل شده است و آنها از طریق تاسی به این الگو می توانند حقوق پایمال شده خود را احقاق کنند. در این میان، اماراتی ها هم نسبت به افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی کرده و بدین ترتیب طرف های سعودی و اماراتی سوته دلان یکدیگر را پیدا کرده و با رژیم صهیونیستی در سیاست ها و لابی های ضد ایرانی هم‌نوا و هم‌صدا شدند. در این میان، رژیم صهیونیستی نیز به دلیل شکست سنگین «پروژه تکفیری» در منطقه به ویژه در سوریه و عراق از پیوستن سعودیها و اماراتی ها به جبهه ضد ایرانی به شدت استقبال به عمل آورده است.

ایالات متحده آمریکا تاکنون به اشکال مختلف برای متحد نگاه داشتن هر سه ضلع این مثلث تلاش کرده است. آمریکایی ها از این طریق تلاش کردند تا به نوعی از این محور (مثلث عربستان، امارات و صهیونیسم) در مقابل محور مقاومت بهره برداری کنند. ایالات متحده آمریکا در راستای تشدید پروژه «ایران‌هراسی» به جای «اسرائیل هراسی» ناوگان سنگین تبلیغاتی خود را مدتهاست که به کار گرفته و در مسیر مفهوم‌سازی جدید حرکت می کند؛ بدین ترتیب که واشنگتن تلاش می کند این مفهوم را جا بیندازد که اسرائیل با فلسطینی ها مشکل جدی ندارد و مشکل اصلی جای دیگری است.

عوامل شکنندگی اعضای لابیِ ضد ایرانی

هر کدام از این کشورها امروز با مشکلات و چالش هایی دست و پنجه نرم می کنند. به عنوان نمونه، در عربستان سعودی مساله مشروعیت محمد بن سلمان در سایه رقابت با دیگر امراء سعودی در هاله ای از ابهام قرار دارد، بحران اقتصادی این کشور به مرحله جدی رسیده است و سعودیها مجبور شده اند بخشی از سهام شرکت نفتی آرامکو را برای حل و فصل این مشکلات به فروش بگذارند. در امارات نیز مشکلات خاص دیگری وجود دارد. به عنوان مثال شیخ نشینان شارجه و دبی متفق القول نیستند که با این حجم وسیع، با این جدیت و این هزینه سنگین انسانی و مادی باید به حضور خود در جنگ یمن ادامه دهند. در آن سو نیز به مساله رژیم صهیونیستی می رسیم که نخست وزیر آن با مشکلات داخلی وسیعی مواجه شده است. امروز پرونده فساد و رشوه‌خواری و پولشویی مالی «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی و همسرش همچون کابوسی برای او تبدیل شده است؛ هرچند که وی با سفرهای مختلف به کشورهای خارجی تلاش می کند انظار عمومی و افکار عمومی را از این فسادها منحرف سازد. بنابراین، پر واضح است که این ائتلافِ شوم سه جانبه یک ائتلاف شکننده محسوب می شود؛ هرچند که از قدرت مالی و نظامی برخوردار است. لذا قطعا این مثلث، مثلث موفقی نبوده و نخواهد بود.

تضاد و تعارض در اهداف مثلثِ ضد ایرانی

یکی دیگر از جمله موارد اصلی و اساسی که می توان از آن به عنوان عامل عدم موفقیت مثلثِ شوم ضد ایرانی یاد کرد، این است که کشورهای تشکیل دهنده اضلاع آن دارای اهداف یکسان و متحدانه‌ای نیستند و هر کدام به صورت جداگانه اهداف متفاوتی را در سر می پرورانند و برای تحقق آن تلاش می کنند. مقامات امارات متحده عربی به دنبال سیطره بر سواحل برای تاسیسات بندری هستند، چراکه دچار مشکل مساحت ترانزیتی هستند. عربستان سعودی نیز به دنبال بازگشت به تسلط سنتی و دیرینه خود در یمن است و در این میان، رژیم صهیونیستی و متحدانش همچون انگلیس و فرانسه تلاش می کنند تا به قول معروف از نمد بحران‌های منطقه ای کلاهی برای خود بسازند. ایالات متحده آمریکا هم به عنوان طرفی که تلاش می کند هر ضلع مثلث ضد ایرانی را به یکدیگر نزدیک تر کند، خود به دنبال بسط هیمنه و تسلطش بر تمام منطقه است. لذا وجود تضاد و تعارض در اهداف مثلث ضد ایرانیِ تشکیل شده در منطقه به یکی دیگر از عوامل اصلی عدم موفقیت آن تبدیل شده است.

رویکرد تصادمی و جنگ‌طلبانه ایالات متحده

برخی تصور می کنند که روی کار آمدن افرادی مانند پمپئو و بولتون به عنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا موجب موفق تر شدن لابیِ ضد ایرانی تل آویو، ریاض و ابوظبی می‌شود؛ درصورتی که چنین نیست. علت آن است که رویکرد دولت دونالد ترامپ در آمریکا یک «رویکرد تصادمی و جنگ طلبانه» است و این رویکرد تنها محدود و محصور به مقابله با ایران نمی‌شود و جوانب و ابعاد گسترده تری دارد. خصومت شخصیت های مذکور ضد ایرانیِ شامل دیگر کشورها نیز می شود. به عنوان نمونه باید در خصوص اقدام اخیر ترامپ سخن گفت که علیه اتحادیه اروپا اعلام جنگ اقتصادی کرده و تعرفه های گمرکی ورود کالاها از اروپا به آمریکا را بالغ بر 25 درصد افزایش داده است.

آمریکایی ها به نوعی با چینی ها هم به همین صورت درگیر هستند. اگر به مساله مهاجرانبا دقت نگاه شود به خوبی پی به رویکرد تخاصمی آمریکایی ها برده می شود. اخیرا ایالات متحده در یک اقدام غیرانسانی و غیراخلاقی مهاجرانی را که غیرقانونی در آمریکا هستند از فرزندانشان که در داخل این کشور به دنیا آمده اند، جدا کرده است. این حرکت بسیار عجیبی است که کودکان از محدودیت زمانی تشکیل مثلث پدران و مادرانشان جدا شوند. خروج واشنگتن از شورای حقوق بشر نیز یکی دیگر از مظاهر رویکرد تخاصمی آمریکایی ها محسوب می شود. لذا رویکرد کابینه کنونی آمریکا یک رویکرد خصمانه، غیرتفاهمی و غیرگفتمانی است. برهمین اساس، نمی توان روی کار آمدن شخصیت های تندرویِ ضد ایرانی در آمریکا را به عنوان مولفه ای برای موفقیت لابی ضد ایرانی در واشنگتن قلمداد کرد، چراکه اصل و اساس سیاست خارجی دولت کنونی آمریکا به ریاست ترامپ فی نفسه بر پایه تخاصم و جنگ طلبی با همگان ازجمله ایران استوار است.

مثلث برمودا

مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعاً یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس.
در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شده‌اند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کرده‌اند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کرده‌اند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربه‌های قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بوده‌اند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.
این پیامها رفته رفته ضعیف‌تر و غیرقابل تشخیص‌تر شده و یا سریعا قطع شده‌اند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شده‌اند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شده‌اند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایق‌های ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کرده‌اند.در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون . به سرعت می‌آید . ما نمی‌توانیم فرار کنیم . " در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود.
حادثه‌ای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی می‌گردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعه‌ای فرود آمد و خلبان و خدمه از آنچه افراد پایگاه می‌گفتند ابراز تعجب کردند، زیرا تا آنجا که به خدمه مربوط می‌شد، هیچ اتفاق غیر عادی نیفتاده بود. جالب این که ساعتهای همه آنها حدود ده دقیقه از زمان واقعی عقب‌تر بود. در حالی که هواپیما درست ۲۰ دقیقه قبل از این واقعه وقت اصلی را کنترل کرده بود و در آن هنگام هیچ اختلاف زمانی وجود داشت.
چندی پیش یک دانشمند ژئوفیزیک ساکن شهر وارونژ روسیه مدعی کشف یک علت طبیعی برای حوادث ناگوار مثلث برمودا شد. ولادیسلاو بوکریف، در این زمینه گفت: ویژگی عجیب مثلث برمودا توسط طبیعت برنامه ریزی شده است. یکی از شعبات جریانات گرم گلف استریم، با گردش در جهت عقربه‌های ‌ساعت در منطقه دریای سارگاسوف، روی می‏دهد. این حرکت به یادآورنده پرتاب کننده دیسک است که در آغاز خود می‏چرخد و تنها در لحظه ای که بالاترین سرعت زاویه ای را به دست آورد، دیسک را به جلو پرتاب می‏کند. به نظر وی وجود میکرو و ماکرو گودال‌هایی ‌در این منطقه، مولد آشفتگی‌های ‌جاذبه ای و مغناطیسی می‏باشد که در نتیجه آن دستگاه‌ها ‌از کار افتاده و ارگانیزم انسان سنگینی ای را تحمل می‏کند که گاهی مرگبار است.
وی می‏گوید: چون در این منطقه، گردش آب در جهت عقربه‌های ‌ساعت است، برمودا همانند گرداب، اشیا را به سمت خود می‏کشد، یعنی بردار جاذبه به سمت عمق دریا و مرکز زمین است. برمودا برای وسایط نقلیه هوایی و دریایی تنها در زمان وقوع جزر در دریا خطرناک است. در این فاز، ابتدا گودال‌های ‌آبی و پس از آن گودال‌های ‌هوایی پدیدار می‏شوند. این وضعیت همانند فنجانی است که به طور ناگهانی انتهای آن را باز کنند. آب به سمت شکاف حرکت می‏کند و حرکتی گردشی به خود می‏گیرد و در امتداد خود، جریان هوا را می‏راند. این دانشمند ژئوفیزیک روسیه می‏افزاید: با دانستن فاز جریان مد و ویژگی تشکیل جریانات، می‏توان روشی را ایجاد کرد که وقوع حادثه را در این مثلث ناآرام، همچنین در سایر نقاط خطرناک جهان هشدار دهد.

مثلث تاریخ، فرهنگ و تمدن در "سه‌گوش" اهواز + تصاویر

مثلث تاریخ، فرهنگ و تمدن در

دیوارهای بلند، پنجره‌های چوبی، راهروهای تو در تو و کاشی‌های فیروزه‌ای، این‌ها ویژگی‌های ساختمانی سه‌گوش، با معماری زیبا در قلب شهر اهواز است، ساختمانی که بار تاریخ را به‌دوش می‌کشد.

وارد "سه‌گوش" که می‌شوی، در حیاط جلویی ساختمان که یکی از زوایای این مثلث زیبا را تشکیل می‌دهد، دیوارهای بلند دو طرف حیاط خودنمایی می‌کنند. دیوارهایی آجری و هلالی و کاشی‌های فیروزه‌ای در ورودی ساختمان. درون عمارت، سکوتی وهم‌انگیز، برای لحظه‌ای تو را به سال‌ها قبل می‌برد؛ سال‌هایی که ندیده‌ای؛ سال هزار و سیصد و اندی، که دنیا شکل امروز نبوده، برج و بارو می‌ساخته‌اند، اما نه مثل برج‌های امروزی که هرچه بلندتر، بهتر. زیبا می‌ساخته‌اند.

در دو سمت ورودی ساختمان، پله‌هایی زیبا و قوسی‌شکل ما را به طبقه دوم هدایت می‌کند. طبقه همکف، ساختمانی مخروبه را می‌ماند که انگار سال‌ها کسی در آن تردد نکرده، اما طبقه دوم حال و هوای بهتری دارد. کار مرمت در حال انجام است و حالا ساختمان شاید، با اندکی اغماض، شبیه همان 80، 90 سال پیش شده باشد. نقش‌های محدودیت زمانی تشکیل مثلث زیبای روی سقف اتاق‌ها و تالارها، ما را سر به هوا می‌کند و یک‌لحظه خود را در لباس مردم آن روزگار، چیزی شبیه "هزاردستانِ" علی حاتمی، تصور می‌کنیم.

عمارت سه‌گوش، در سال 1308 در حاشیه غربی رودخانه کارون بنا شد. ساختمانی که معماری عجیب و غریبی دارد و تمام مدتی که در ساختمان بودم، با خود فکر می‌کردم که «کریستوفر تادوسیان»، معمار ایرانی ارمنی این بنا که در آلمان درس خواند و یک‌سال پیش از ساخت سه‌گوش به ایران بازگشت، چه کرده با این زمین سه‌گوش؛ آخر این روزها عادت کرده‌ایم به معماری‌های چهارگوش!

سه‌گوش در آن سال به عنوان بانک ملی در اهواز افتتاح شد و سه سال بعد، مقر استانداری، که در آن زمان اداره حکومتی ولایت صدایش می‌زدند، شد. جنگ جهانی دوم که آغاز شد، ارتش متفقین در این ساختمان مستقر شد و در سال 1330 نیز مقر سازمان آمریکایی اصل 4 ( point four ) ترومن شد. و باز هم استانداری، فرمانداری، اداره دارایی و در نهایت در سال 1336 این عمارت زیبا به مبلغ 2 میلیون و 200 هزار تومان از سوی دانشگاه اهواز خریداری و دانشکده پزشکی در سه‌گوش مستقر شد.

در فاصله سال‌های 1348 تا 1350 نیز دانش‌سرای عالی تربیت دبیر، مرکز علوم پایه دانشگاه جندی‌شاپور، دانشکده علوم و سازمان مرکزی دانشگاه بود و در سال 1350 به دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه جندی‌شاپور تبدیل شد.

سقف‌ اتاق‌های سه‌گوش بلند است و می‌گویند قدیم‌ترها سقف بناها را بلند می‌گرفتند تا گرما بالا برود و فضای داخلی خنک بماند. سه حیاط زیبا در این ساختمان پیش‌بینی شده که یکی در وسط و دو دیگر، در دو گوشه این سه‌گوش! اتاق‌هایی که در دل ساختمان قرار گرفته‌اند، دو در دارند و یک در از درون راهروها به اتاق باز می‌شود و در دیگر در حیاط وسط بنا.

یکی از درب‌ها را باز می‌کنیم؛ تارهای عنکبوت، شکافته می‌شوند و لولای در، صدایی می‌کند؛ صدایی که انگار از پس سال‌ها، درآمده و سپس، صدای لنگه در چوبی که به دیوار برخورد می‌کند. باد آرامی، لابه‌لای شاخ و برگ درخت توی حیاط می‌پیچد و انگار که صدای لولای در، او را از خواب چند ساله‌ای بیدار کرده باشد، تکانی به تن سنگین خود می‌دهد.

درست وسط حیاط می‌ایستم. عظمت ستون‌های سه‌گوش، شوکتی را در وجودم زنده می‌کند؛ نه مثل برج‌های این روزهای شهر که با وجود عظمت، حس حقارتی به همراه خود می‌آورند! پنجره‌های طبقه دوم، بازسازی شده‌اند و از ظاهر آنها هم کاملا پیداست، ولی پنجره‌های طبقه پایین، پیر و خسته هستند. سال‌ها باد و باران به خود دیده‌اند و رنگ به رخسار ندارند. حالا حتی موریانه‌ها هم فهمیده‌اند که اینجا، چه جای ارزشمندی است!

بر روی بام سه‌گوش، دریچه بزرگی مشاهده می‌شود که می‌گویند محل استقرار سیستم خنک‌کننده مرکزی بوده. در گوشه‌ای دیگر از بام ساختمان نیز در دوران جنگ تحمیلی، ضدهوایی مستقر شده و آثار آن هنوز به چشم می‌خورد و ترکش‌های جنگ هم در و دیوار ساختمان را زخمی کرده. در سال‌هایی که دانشکده بوده هم، به دلیل کمبود فضای آموزشی، بنایی بر روی بام سه‌گوش اضافه کرده‌اند و همین کار، موجب ترک خوردن بخشی از دیوار این ساختمان شده است.

تالار زیبایی در میان ساختمان قرار گرفته که پنجره‌هایی بزرگ و چوبی دارد و به شکلی بسیار چشم‌نواز، تالار را نورانی کرده‌اند؛ تالاری که در طول سال‌ها، نشست‌های سیاسی و ادبی بسیاری را به خود دیده است. لحظه‌ای چشم‌ها را می‌بندم و به گذشته‌ این مکان می‌روم محدودیت زمانی تشکیل مثلث و روزگاری که بر آن رفته را در ذهن تصور می‌کنم. چشم‌ها را باز می‌کنم در این رفت و برگشت تاریخی، آنچه ثابت می‌ماند، ستون‌های زخمی، ولی استوار سه‌گوش است.

میز و نیمکت‌های خاک‌خورده و قدیمی، در میان تالار رها شده‌اند و شعری که روی یکی از آنها نقش بسته و نمی‌دانم دل‌نوشته کارگر عاشق‌پیشه پروژه مرمت ساختمان است، یا مرثیه آخرین دانشجوی ادبیات، پیش از ترک سه‌گوش!

"آنقدر زجر کشیدم ز جهان سیر شدم/ صورتم گرچه جوان است، ولی پیر شدم"

هرچه هست، حال و روز این روزهای سه‌گوش است که حالا به لطف سرخاب سفیداب مرمت‌کاران، رنگ و رویی به خود گرفته.

طبقه همکف شبیه ساختمان‌های جنگ‌زده است. دیوارها پوسیده و موریانه به جان در و پنجره‌های چوبی، افتاده؛ ولی می‌گویند همین‌ روزها مرمت پایین هم آغاز می‌شود.

دکتر محمدابراهیم مظهری، مشاور عمرانی رئیس دانشگاه شهید چمران اهواز که بر پروژه مرمت سه‌گوش نظارت می‌کند، می‌گوید: "ساختمان سه‌گوش در سال 1308 ساخته شد و پس از کاربری‌های متعدد از جمله بانک ملی، استانداری، مقر ارتش متفقین، مقر سازمان آمریکایی اصل 4 ترومن، فرمانداری و اداره دارایی، در سال 1336 از سوی دانشگاه جندی‌شاپور از بانک ملی خریداری و به دانشکده پزشکی تبدیل شد. در سال 1348 و پس از ایجاد شهر دانشگاهی فعلی، بیمارستان و دانشکده پزشکی از سه‌گوش به شهر دانشگاهی منتقل شد. در فاصله سال 1348 تا 1350، سه‌گوش کاربری‌های متعددی را تجربه کرد، از جمله دانش‌سرای عالی تربیت دبیر که بعدها به دانشکده علوم تربیتی تبدیل و به دانشگاه ملحق شد، مرکز علوم پایه دانشگاه، مرکز علمی و سمعی بصری دانشگاه، دانشکده علوم و سازمان مرکزی دانشگاه.

سال 1350 سازمان مرکزی دانشگاه که در آن زمان در سه‌گوش مستقر بود، به مکان فعلی خود در شهر دانشگاهی منتقل و سه‌گوش به دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی تبدیل ‌شد. این دانشکده تا سال 1389 در سه‌گوش مستقر بود و پس از آن به محدودیت زمانی تشکیل مثلث ساختمان جدید خود در شهر دانشگاهی منتقل شد. پس از انتقال دانشکده ادبیات، عمارت سه‌گوش تا سال 1393 رها شده بود و مدیریت وقت دانشگاه تصمیم گرفت در خصوص مرمت و استفاده مجدد از این بنا اقدام کند. به این ترتیب تفاهم‌نامه‌ای سه‌جانبه میان دانشگاه شهید چمران، اداره‌کل میراث فرهنگی و معاونت برنامه‌ریزی استانداری خوزستان منعقد و بر اساس آن، مرمت ساختمان آغاز شد.

بر اساس آسیب‌شناسی انجام شده مشخص شد که بار اضافی بر روی ساختمان است و دانشگاه در سال‌های گذشته به دلیل کمبود کلاس، بر روی پشت‌بام این بنا، کلاس‌هایی را احداث کرده و با توجه به اینکه ساختمان حدود 90 سال سن دارد و در دوره کهنسالی است، این بار اضافی موجب پیچش ساختمان و ایجاد ترک بر روی دیوارها شده بود. در گام نخست پروژه مرمت، این ضرورت احساس شد که باید بار اضافی تحمیل شده بر ساختمان، برداشته شود. در دوره‌های مختلف و هر زمان که ساختمان از کارکردی به کارکرد دیگر تغییر وضعیت داده، مرمت‌هایی بر روی آن انجام شده، ولی مستنداتی از این مرمت‌ها در دسترس نیست.

در گام نخست، کلاس‌های اضافه شده بر روی بام ساختمان را تخریب کردیم و برای آنکه آسیبی به بنا وارد نشود، این کار به صورت دستی انجام شد. همچنین دیوارهایی که در داخل ساختمان اضافه شده بود و مازاد بر طرح اولیه بود را نیز حذف کردیم.

با توجه به اینکه درها و پنجره‌های این ساختمان چوبی است، موریانه آسیب جدی به ساختمان وارد کرده بود و به این ترتیب پاکسازی سطحی ساختمان نیز آغاز شد و عناصری که جذب موریانه می‌کردند، مانند کمدها و میزها، از ساختمان حذف شدند و اکنون تقریبا یک طبقه ساختمان پاکسازی و بهسازی شده است. در حال حاضر نیز منتظر اعتبارات سال 95 هستیم تا کار مرمت دیگر قسمت‌های ساختمان نیز انجام شود. مرمت و بازسازی بنا نیز از سوی اداره‌کل میراث فرهنگی و با نظارت دانشگاه شهید چمران در حال انجام است.

کاشت درختان ناسازگار با شرایط ساختمان، در درون و بیرون سه‌گوش، از دیگر مواردی است که به این بنای قدیمی آسیب می‌زند. سیستم آبیاری باغچه‌ها نیز غیراصولی و به صورت غرقابی بوده که به پی ساختمان آسیب وارد کرده و این مساله نیز اکنون اصلاح شده است. در حال حاضر درختان موجود در بیرون و حاشیه ساختمان، مشکلی است که همچنان پابرجا است و به دلیل اینکه حذف این درختان ممکن است تبعات و حاشیه‌هایی را به همراه داشته باشد، تاکنون اقدامی انجام نشده است، کما اینکه زمانی که بار اضافی موجود بر بام ساختمان را حذف می‌کردیم، بسیاری از خبرنگاران ما را متهم کردند که در حال تخریب ساختمان هستیم. با این وجود، در خصوص درختان اطراف بنا نیز باید اقدام لازم انجام شود و در این زمینه، با هماهنگی عمل خواهیم کرد. زمانی که ساختمانی احداث می‌شود، بر اساس عمق پی و معماری ساختمان، باید درختان متناسب انتخاب شود و به معماری درختان و تناسب آن با ساختمان نیز دقت شود که در مورد درختان حاشیه سه‌گوش، این تناسب دیده نمی‌شود. گونه کنوکارپوس که در اطراف ساختمان کاشته شده، ریشه رونده‌ای دارد که به مرور زمان به پی و سیستم فاضلاب ساختمان آسیب می‌زند، ضمن اینکه از نظر بصری نیز ساختمان را پوشانده‌اند و به همین دلیل به دنبال این هستیم که درختان جایگزین داشته باشیم و گونه‌های فعلی را نیز جابه‌جا کنیم.

زیربنای اصلی ساختمان 3920 متر مربع است که این میزان به 4500 متر افزایش یافته بود و حدود 600 مترمربع زیربنای اضافی بر ساختمان تحمیل شده بود. یک زیرزمین به مساحت 229 مترمربع در ساختمان وجود دارد که آسیب جدی دیده و لازم است دیواره‌ها، پی و سقف آن مقاوم‌سازی شود و به صورت جدی به دنبال انجام این کار هستیم. طبقه همکف 1816 متر مربع است، طبقه اول 1586 متر مربع و طبقه دوم 289 مترمربع است که تاسیسات ساختمان در آن واقع شده است.

درباره معمار این بنا نیز صحبت‌های زیادی شده و ابتدا تصور بر این بود که معمار این ساختمان آلمانی است، ولی در کتاب دانش‌نامه ایرانیان ارمنی سندی پیدا شد در مورد یک معمار ایرانی ارمنی به نام کریستوفر تادوسیان که در کارنامه کاری ایشان، طراحی بانک ملی اهواز یا همان عمارت سه‌گوش ذکر شده است و به نظر می‌رسد این سند، قابل اطمینان‌تر از موارد دیگر است. این بنا در سال 1378 ثبت ملی شده است.

در خصوص اینکه در آینده چه استفاده‌ای از این ساختمان خواهد شد، پس از مرمت، به صورت قطعی تصمیم‌گیری می‌شود، ولی در مجموع به دنبال این هستیم که مرکز مطالعات و پژوهش‌های خوزستان‌شناسی، به عنوان بانک اطلاعات فرهنگی پژوهشی استان و موزه تاریخ علم در این مکان ایجاد شود و دانشگاه متولی راه‌اندازی آن باشد و بخشی از موزه فعلی دانشگاه که به تاریخ علم می‌پردازد، به این ساختمان منتقل شود. به نوعی به دنبال این هستیم که ارتباط مردم با دانشگاه از طریق سه‌گوش، بیشتر شود. سه‌گوش، شناسه هویتی استان خوزستان و شهر اهواز است و باید آن را حفظ کنیم. دانشگاه شهید چمران تجربه خوبی در زمینه موزه‌داری، دارد و موزه علم و طبیعت که در شهر دانشگاهی واقع شده، در ردیف 10 موزه برتر کشور است و به همین دلیل می‌توان امیدوار بود که موزه‌ تاریخ علم از سوی دانشگاه در سه‌گوش ایجاد شود و همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند.

نکته دیگر اینکه در حال حاضر تنها دانشگاه در کشور که رشته معماری و بازسازی را در مقطع کارشناسی ارشد ارائه می‌دهد، دانشگاه شهید بهشتی است، به همین دلیل مذاکراتی با این دانشگاه انجام شده و اگر در یکی دو سال آینده این رشته نیز در اهواز دایر شود، اتفاق خوبی خواهد بود، زیرا بازسازی، به اقدامات پس از سوانح مربوط می‌شود و کشور ما نیز در معرض بسیاری از سوانح طبیعی و انسان‌ساخت قرار دارد و عمده خسارات ناشی از جنگ تحمیلی نیز در استان خوزستان بوده است. در این زمینه از تجربه دانشگاه شهید بهشتی استفاده کردیم و به دنبال این هستیم که یک مرکز پژوهشی بازسازی را در استان خوزستان و احتمالا در ساختمان سه‌گوش راه‌اندازی کنیم. در هر صورت پس از مرمت و مقاوم‌سازی، در خصوص کاربری‌های ساختمان تصمیم‌گیری خواهد شد، ولی کاربری‌ها در همین محدوده خواهد بود.

پس از پایان بازسازی، ساختمان باید متناسب با کاربری، تجهیز شود و برای این کار باید طراحی دقیقی انجام شود."

اهواز را همیشه به عنوان یک شهر صنعتی معرفی کرده‌ایم و گاهی آن را به صورت یک کارگاه بزرگ صنعتی دیده‌ایم، کارگاهی که در آن تنها صحبت از نفت و فولاد است و انگار دیگر جایی برای تیر و تخته‌های قدیمی نمانده!

یک‌صد سال پیش، نفت را کشف کردیم و به همان نسبت که با شتاب و هیجان، صنعت را وارد کردیم، سنت را به فراموشی سپردیم و نتیجه می‌شود اینکه اهواز، شهری با قدمت و اصالت، حتی یک موزه ندارد! و امروز اگر یک نوجوان عصر صنعت، بخواهد به دنبال تاریخ و فرهنگ این دیار بگردد، تنها باید در کتابخانه‌ها به دنبال آن باشد. در زمانه‌ای که چیزی از اهواز قدیم نمانده، دل خوش می‌کنیم به این مثلث آجری و روزی را به انتظار می‌نشینیم که مردم این شهر، گذشته خود را در کاشی‌های فیروزه‌ای و پنجره‌های چوبی آن جست‌وجو کنند.

مثلث برمودای احیای دریاچه ارومیه

مثلث برمودای احیای دریاچه ارومیه

لیلا مرگن- روزنامه فرصت امروز: پروژه احیای دریاچه ارومیه با سه چالش اصلی روبه‌رو است. چالش‌های موجود، پروژه نجات این دریاچه را در یک مثلث برمودا گرفتار کرده که خارج شدن از آن تقریبا غیر‌ممکن به نظر می‌رسد. نخستین چالش از این سه گانه چالش فرهنگی است که به دسترسی نداشتن به‌برنامه مشخص برای صرفه‌جویی 40 درصدی آب در بخش کشاورزی باز می‌گردد. مشکل بعدی که احتمالا به یک چالش سیاسی بدل می‌شود انتقال آب از رودخانه «زاب» به این دریاچه است که قدرت چانه‌زنی ایران در دادگاه‌های بین‌المللی برای دریافت حق‌آبه قانونی هامون را کاهش می‌دهد. سومین چالش هم مشکلاتی است که در بخش برنامه‌ریزی وجود دارد. براساس پیش‌بینی‌های انجام شده امسال باید حجم آب دریاچه ارومیه به 4 میلیارد متر مکعب می‌رسیداما حجم آب در حال حاضر 2.5میلیارد متر مکعب است.

گروهی از کارشناسان و صاحبنظران بخش آب و محیط زیست دیروز درنشست «بررسی علل و عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه و چگونگی احیای آن، رهیافتی برای مدیریت آب و توسعه پایدار کشور» که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری برگزار شد، با طرح این چالش‌ها به دنبال یافتن راه‌حل‌های اجرایی برآمدند.

در این نشست، مسعود تجریشی رئیس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه ارومیه، به تشریح دلایل خشک شدن این دریاچه پرداخت. در واقع تمام آنچه توسط وی مطرح شد، از طریق سایت ستاد احیای دریاچه قابل دسترسی بود. به گفته تجریشی، 27 راهکار برای نجات دریاچه ارومیه پیش‌بینی شده‌، راهکارهای ارائه شده از سوی وی، بیشتر مبتنی بر اقدامات مهندسی نظیر لایروبی رودخانه‌ها برای ورود آب بیشتر محدودیت زمانی تشکیل مثلث به دریاچه، توقف ساخت سدها، توجه به پروژه‌های انتقال آب و غیره بود، اما نقش جوامع محلی و تغییر شیوه‌های مصرف -یعنی بخشی از راهکارهایی که به طور مستقیم با مردم در ارتباط است- و چگونگی صرفه‌جویی آب در این بخش، به درستی تشریح نشد.

رئیس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه ارومیه گفت: تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه طی دو ماه، بی‌سابقه است. وی با اشاره به سخنان تیم مسئول نجات دریاچه آرال بیان کرد: متولیان احیای این دریاچه اعلام کردند 10 سال طول کشید تا ستادی برای احیای آرال تشکیل شود. تجریشی مدعی شد: با تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، این دریاچه دارای یک متولی خاص در کشور شد. در حالی این ادعا توسط وی مطرح می‌شود که حفاظت و احیای تالاب‌های کشور براساس قوانین جمهوری اسلامی ایران به عهده سازمان حفاظت محیط زیست کشور است. این سازمان در زمان فعالیت دولت هشتم و نهم، کارگروه‌هایی را با کمک مجامع بین‌المللی برای نجات پنج تالاب مهم ایران تشکیل داد. در همین راستا از مشاوری آلمانی به نام «مایک‌موزر» برای بررسی وضعیت دریاچه ارومیه نیز کمک گرفته شد. البته مایک موزر در سال‌های ابتدایی فعالیت دولت نهم مرگ قطعی ارومیه را اعلام کرد.

با تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، قرار بود این ستاد بر عملکرد دستگاه‌های مختلف نظارت کند و به‌عنوان یک هماهنگ کننده، پیشنهادات مطرح شده در زمینه احیای دریاچه ارومیه را در کارگروه‌های علمی بررسی و آنها را برای اجرا تایید یا رد کند. اما تجریشی به این پرسش پاسخ نداد که چرا بر خلاف نظر ستاد احیا، طرح مطالعاتی انتقال آب خزر به ارومیه با نظر رئیس‌جمهور و صرف هزینه‌های میلیاردی کلید خورده‌است. وی فقط به این نکته بسنده کرد: «باید تمام گزینه‌ها را بررسی کنیم».

به بحران ملی نزدیک می‌شویم

به گفته تجریشی بعد از تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه اعضای هیأت دولت متوجه بحران آب شده‌ و آن را پذیرفته‌اند. اما هدایت فهمی، معاون دفتر برنامه‌ریزی کلان آب و آبفا تاکید کرد: بحران آب از سال 79 شروع شده بود و کارشناسان وزارت نیرو هشدارهای لازم را به مسئولان اعلام کرده‌ بودند. ضمن آنکه زنگ بحران آب برای ایران از مدت‌ها قبل به صدا در آمده بود.

وی ادامه داد: انتظار از جلسات تخصصی آن است که برای حل بحران راهکار ارائه کنند. به صرف محدودیت زمانی تشکیل مثلث آسیب‌شناسی مشکلات، مسئله‌ای در کشور حل نمی‌شود. فهمی با اشاره به اینکه برای نجات دریاچه ارومیه برنامه عملیاتی نداریم، بیان کرد: در حال نزدیک شدن به یک فاجعه ملی هستیم. باید تعارفات را کنار بگذاریم و با کمک همه ذی‌نفعان و ذی‌مدخلان به فکر راه چاره باشیم.

از برنامه عقب هستیم

ناصر آق، عضو هیأت علمی دانشگاه ارومیه به‌عنوان عضوی از ستاد احیای این دریاچه، بیان کرد: براساس برنامه زمانی اعلام شده از سوی ستاد احیا، باید تاکنون 4میلیارد متر مکعب آب وارد دریاچه ارومیه می‌شد که این هدف محقق نشده‌است. بنابراین باید در برنامه‌ زمان‌بندی احیای دریاچه ارومیه تجدیدنظر جدی انجام شود. عباسقلی جهانی، عضو سابق شورای جهانی آب هم یکی دیگر از کارشناسان حاضر در جلسه بود. وی بر این باور است برنامه‌های ستاد احیای دریاچه ارومیه دارای سیکل برنامه‌ریزی مشخصی نیست. یعنی معلوم نیست چه کسی، در چه زمانی و با چه اعتباری، چه کارهایی را باید انجام دهد.

عضو سابق شورای جهانی آب به مسئولان ستاد احیای دریاچه ارومیه پیشنهاد داد: پروژه‌های انتقال آب را از چرخه کار خود خارج و روی مسائل عرضه آب متمرکز شوند. وی تاکید کرد: باید برای حوضه آبریز ارومیه کاداستر منابع آبی تهیه شود. به این مفهوم که بدانیم در هر نقطه‌ای صاحب منابع آبی چه کسی است و میزان مصرف چگونه است. به اعتقاد جهانی، نخستین گام برای مدیریت عرضه و تقاضا و ایجاد توازن در آن، تهیه کاداستر آبی است.

اگرچه تجریشی با تکیه بر قول مساعد عباس کشاورز، معاون وزیر جهاد کشاورزی در امور زراعت، دستیابی به صرفه‌جویی 40 درصدی در بخش آب کشاورزی را یک هدف کاملا دست‌یافتنی می‌دانست، اما سعید مرید، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس در نشست دیروز تاکید کرد: «مطالعات من نشان می‌دهد کاهش 40 درصدی مصرف آب بخش کشاورزی با توجه به ساختارهای سنتی منطقه امکان‌پذیر نیست».

رئیس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه ارومیه در پاسخ به پرسش «فرصت‌امروز» درباره احتمال برچیده شدن سدهای متوقف شده در حوضه آبریز ارومیه، بیان کرد: برخی از سدهای متوقف شده تا 50درصد پیشرفت فیزیکی دارند. قرار است متولیان بررسی‌های لازم را انجام دهند. شاید بتوان آب را در پشت این سدها ذخیره‌سازی و در مواقع لزوم رهاسازی کرد. وی به پرسش دیگر «فرصت‌امروز» در زمینه هزینه انتقال آب زاب به ارومیه پاسخی ارائه نکرد اما گفت: انتقال آب زاب به ارومیه از پروژه‌های گذشته بود. قرار بود آب این رودخانه صرف توسعه کشاورزی شود که ستاد تصمیم گرفت آن را مستقیم وارد دریاچه کند.

تجریشی حذف حق‌آبه مردم کردستان عراق از آب زاب -با اجرای پروژه انتقال آب- را هم با این توجیه که آب این رودخانه صرف کشاورزی با بهره‌وری کم می‌شود، منطقی دانست. محمد درویش، فعال محیط زیست در این نشست هشدار داد: کنترل آب رودخانه مرزی زاب، قدرت چانه‌زنی ایران در دادگاه‌های بین‌المللی برای دریافت حق‌آبه‌های هامون را کاهش خواهد داد.

رئیس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه ارومیه به این پرسش پاسخ نداد که اگر پروژه احیای دریاچه ارومیه که با صرف این همه هزینه در دست اجراست با شکست مواجه شود، چه کسی پاسخگوست؟



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.